“داستان مسافر” امیرشهاب رضویان روانه بازار شد
امیر شهاب رضویان، فیلمساز خاطره های سال های دور خود به قصه و نقاشی تبدیل و آن ها را در قالب کتابی به نام «داستان مسافر» به بازار عرضه کرده است.
به گزارش سرویس ادبیات هفت گاه ،امیرشهاب رضویان فیلمساز چهل و نه ساله سینمای ایران که با ساخت آثاری چون مینای شهر خاموش،سفر مردان خاکستری، تهران هفت صبح و تابستان عزیز در سینمای ایران فعالیت دارد، به تازگی کتابی با نام «داستان مسافر» منتشر کرده است. وی در مقدمه این کتاب به توضیح این مطلب پرداخته که چه اتفاقی باعث نگارش این کتاب شد. ماجرای نگارش این کتاب به گفته نویسنده از زمستان سال ۷۱ آغاز می شود. رضویان برای ساخت فیلم پایان نامه یکی از دوستانش به عنوان برق کِش فیلم به سر صحنه می رود و با آغاز فیلمبرداری فرصت می کند تا دوستان دیگرش را ببیند و خیال پردازی کند. حاصل این خیال پردازی های فانتزی در قالب این کتاب عرضه شده است.
نکته قابل توجه، نقاشی های کتاب است که به شیوه نقاشی های کودکان با خطوطی ساده طراحی شده است. فونت نوشتاری کتاب نیز نزدیک به فونت های کودکانه است و انتشار آن بر کاغذ کاهی، فضایی را فراهم می کند که گویی مخاطب با یک دفترچه خاطرات کودکانه مواجه است که در نهایت سادگی و صمیمیت قصه ها را روایت می کند.
فضای داستان های کتاب شباهت فراوانی به فضای داستان های کارتونی دارد. آنچه مخاطب با آن مواجه است، برداشت های یک ذهن ساده از اتفاق های پیرامون است؛ مثلا رضویان با دیدن ماشین آتش نشانی که برای ایجاد بارش مصنوعی در سر صحنه فیلمبرداری به کار می آید، ذوق زده میشود و از تماشای قطرات باران تولید شده توسط این ماشین می گوید: «ایمانم از خدا بریده می شود و به ماشین آتش نشانی معتقد می شوم اما دیری نمی پاید آب تانکر تمام می شود. خدای چند دقیقه پیش من حقیرتر از هر
ویژگی دیگر داستانک های این کتاب، ورود برخی شخصیت های فانتزی به عالم واقعیت است. مثلا در بخش «قصه ماهی ها» نویسنده ضمن روایت یک واقعه،شازده کوچولو و ماهی سیاه کوچولو را نیز وارد قصه می کند
بنده ای، برای پرکردن مخزنش می رود و من خدایی تازه می جویم.کمی بعد باران های ساخت خدای دروغین روی زمین یخ می زند.»
شازده کوچولو زیر پُل سید خندان!
کتاب به فصل های مختلفی تقسیم شده است. قصه مولانا و شمس، قصه سنجاق قفلی،قصه آهو قصه سوسمار، جاناتان مرغ دریایی، قصه بیژن و بهرام دو خروس و… اسامی فصل های کتاب است که قصه های آن به نوعی به کار گروه فیلم برداری مرتبط می شوند. البته برخی فصل ها نیز قصه هایی کاملا مستقل دارد.
ویژگی دیگر داستانک های این کتاب، ورود برخی شخصیت های فانتزی به عالم واقعیت است. مثلا در بخش «قصه ماهی ها» نویسنده ضمن روایت یک واقعه،شازده کوچولو و ماهی سیاه کوچولو را نیز وارد قصه می کند. شرح این واقعه به صورت مختصر چنین است: «تنها راه نجات بشر ماهی است. ماهی قرمز کوچک. چند روز پیش ۴ تا ماهی قرمز با ۲ تا تنگ شیشه ای کوچک خریده بودم و داشتم به خانه می رفتم. دیدم زیر پل سیدخندان دو نفر دعوایشان شده و همدیگر را کتک می زنند.شازده کوچولو گوشه ای ایستاده بود و اشک می ریخت. وقتی که حسابی همدیگر را زدند و خسته و خراب گوشه ای نشستند،همراه شازده کوچولو جلو رفتم، به هردو تبریک سال نو گفتم و به هرکدام یک تنگ با دو تا ماهی قرمز کوچک عیدی دادم. هر دو نفرشان خجالت کشیدند و بعد فهمیدند که چقدر همدیگر را دوست دارند.بلند شدند روی هم را بوسیدند و با هم آشتی کردند. شازده کوچولو و من با هم کشف کردیم که ماهی قرمز می تواند بهترین عامل پیوند انسان ها باشدحتی از سرود انترناسیونال هم بهتر…
در ادامه با اشاره به قصه ماهی سیاه کوچولو آمده است: در ضمن ماهی سیاه کوچولو هم قرار است به ما کمک کند و در مقام سخنران و راهنما برای ماهی های قرمز صحبت کند و آنها را نسبت به این وظیفه خطیر آگاه سازد.»
در بخش پایانی کتاب هم نقاشی هایی وجود دارد که نویسنده فعلا قصه ای برای آنها پیدا نکرده و صرفا نقاشی را چاپ کرده تا شاید در آینده قصه مناسب آنها را بیابد.