زندگی تو همچنان پس از نبودن‌ها برجاست

یادداشت «ابراهیم حقیقی» برای سالگرد درگذشت «مرتضی ممیز»

مرتضی ممیز
در امروزِ ما که فردای دیروز شده و دیروز که وقتی به آن اکنون می‌گفتیم و فردا که نیست، میان خورشیدهای در طلوع و غروب، چیست که کسی را مدام در یادها جاوید زنده می‌دارد؟ در خاطره‌ی قومیِ ملتی و در یاد آن‌ها که حتی او را ندیده بودند. جاودانگی از کجاست که آغاز می‌شود؟ و نتیجه‌ی کدام کردار تو است؟ آن چه بودی؟ یا آن‌چه برجای گذاشتی؟ و عمر آن‌چه بر جای گذاشتی تا کجای فرداها پایدار می‌ماند؟ اگر در فرداهای نیامده، آثار برجای مانده‌ات همچنان آبشخور تازه و جانبخش نوآمدگان باقی باشد. پس تو به راز جاودانگی دست یافته‌ای، وقتی که دیگر نیستی، و عکس‌های تو یادگاری است از روزی که بودی. زیبا و افراشته و انسان‌وار. و تو را هنوز می‌ستایند حتی آنان که تو را هرگز ندیده بودند و این راز هنر است که با مرگ و جاودانگی خواهران توأمانند. و ما چهره‌ی یارانمان را به یاد می‌آوریم، از پس نماهای رنگ و رو رفته ی خاطرات کهنه، به بهانه‌ی دوباره دیدنِ عکس‌های یادگاری. و خاطره چیست، جز ته مایه‌ای باقی در کنج. تاریک مغز تو که هنوز می‌توانی زندگی و زنده بودن را با آن تعریف کنی. و زندگی تو همچنان پس از نبودن‌ها برجاست. اگر جاودانگی در خیال و خاطره‌ی آیندگان پا برجای، جا خوش کرده باشد.

مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − 6 =