باستانی پاریزی مردم را با تاریخ آشتی داد
نخستین سالــــگرد درگذشت اســــــــتاد باستانی پاریزی در دانشــــگاه تهران برگزار شد
یادبود مرحوم دکتر محمدابراهیم باستانیپاریزی در نخستین سالگرد درگذشت او باحضور اساتید برجسته تاریخ و خانواده آن مرحوم در دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران برگزار شد.
دکتر غلامحسین کریمیدوستان، رئیس دانشکده ادبیات و علومانسانی با بیان اینکه… ابتدا در اوایل دهه ۶۰ و در کتابخانه میرزای شیرازی با کتاب از«پاریز تا پاریس» مرحوم باستانیپاریزی آشنا شدم، گفت: او بزرگ مردی است که در هریک از کارهایش رمز و رموزی نهفته است و هرگز فکر نمیکردم روزی مسئول دانشکدهای باشم که وی در آنجا حضور داشته باشد.
وی ادامه داد: زمانی که مرگ دکتر باستانی پاریزی را تلفنی به من اطلاع دادند، گفتم که یکی از ستونهای اصلی دانشکده ادبیات فروریخت. اما امروز معتقدم که این ستون فروریختنی نیست. دکتر کریمیدوستان در ادامه با بیان اینکه چنین نشستهایی نشان میدهد ستونی که باستانی پاریزی ساخته است، فرو نخواهد ریخت، گفت: به یکی از استادان گفتم که باستانی پاریزی دیگری باش، گفت سخت است زیرا او یک پدیده بود. باستانی پاریزی شدن سخت است. اما میتوان در مسیر او حرکت کرد. زیرا راه او راه خدمت به علم، فرهنگ و مبارزه با جهل و نادانی است.
نقل تاریخ راستین
دکتر احسان اشراقی، استاد تاریخ دانشگاه تهران نیز در سخنانی، گفت: ۶۰ سال پیش و در اولین روز تحصیل در دانشسرای عالی با مرحوم باستانی پاریزی به تهران آمدیم و در رشته تاریخ و جغرافیا در محضر استادان بنامی مانند مسعود کیهان و دیگران درس خواندیم.
وی افزود: علاوهبر تحصیل در دانشگاه، به مدت یکسال در مدرسه شیخ عبدالحسین و در یک اتاق باهم زندگی کردیم و من در تمام این مدت از لطف اخلاق ایشان بهرهبردم.
این عضو پیوسته فرهنگستان علوم، مرحوم باستانی پاریزی را مردی ادیب و عاشق تاریخ خواند و ادامه داد: او با بیان تاریخ راستین همراه با شعر و طنز، مردم را با تاریخ آشنا کرد و شاعری بود که بیش از ۶۰ جلد کتاب نوشت و این میراث بزرگی است که تا سالها تجدید چاپ خواهد شد.
دکتر اشراقی در پایان از مسئولان دانشکده درخواست کرد که جای خالی مرحوم باستانیپاریزی برای همیشه محفوظ بماند و اظهار امیدواری کرد که زندگی این استاد فرزانه الگویی برای تمامی علاقهمندان به تاریخ باشد.
تاریخنگاری افراد عادی
دکتر منصوره اتحادیه، تاریخنگار هم در ادامه مراسم، با اشاره به روحیه طنزپردازی آن استاد مرحوم گفت: روزی ایشان را به منزلم دعوت کردم و گفتم که منزلم، پلههای زیادی دارد. آیا تشریف میآورید؟
مرحوم باستانی پاریزی گفت که ۸۷ پله را طی کرده است(منظور سالهای عمر ایشان بود) و دعوتم را پذیرفت.
وی افزود: ما سالها با یکدیگر در دو اتاق مجاور همکار بودیم و او دوستی خوب و سرمشقی عالی برای من بود و آنچه من از مرحوم باستانیپاریزی آموختم منش والای اوست. این استاد دانشگاه با اشاره به حاشیهنویسی و قدرت داستان در داستانگویی مرحوم باستانی پاریزی، گفت: او با جستجوی سابقه افراد و اجداد آنان سعی میکرد به شناخت هرچه بهتر شخصیتهای تاریخی کمک کند و اولین مورخی است که بخش زیادی از کارهای خود را مصروف به کرمان کرد. دکتر اتحادیه ادامه داد: تألیفات مرحوم باستانی تلفیقی از تاریخ اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است و تاریخنگاری او از افراد عادی، بسیار آموزنده است.
وی با اشاره به رمزآمیز بودن عناوین کتابهای آن مرحوم، تصریح کرد: او در کتاب فرمانفرمای ایران از شالبافهای کرمان و شورش آنان صحبت میکند و بهگونهای ظریف و با اهمیت دادن به جزئیات، چنین وقایعی را با وقایع مشابه در تاریخ ایران و جهان مقایسه میکند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: مرحوم باستانیپاریزی یک ایرانی وطنپرست و با ایمان بود که از تاریخ استفاده اخلاقی و همواره نوعی عبرت را از آن استخراج کرد.
عشق به کرمان
دکتر ایرج ناصری، استاد تاریخ دانشگاه نیز با بیان اینکه هرچه زمان بیشتر میگذرد، فقدان مرحوم باستانیپاریزی بیشتر احساس میشود، گفت: او پیر و مراد ما و از مفاخر دانشگاه تهران و اسوه گروه تاریخ بود.
وی افزود: او همواره ۶۰ پله را به راحتی طی میکرد و حتی بعداز ساختهشدن آسانسور هرگز از آن استفاده نکرد و همواره در ملاقات با شخصیتهای داخلی و خارجی به آنان کتاب هدیه میداد.
دکتر ناصری با اشاره به اینکه آن استاد مرحوم همواره از طنزهای سیاسی و اجتماعی استقبال میکرد، گفت: استاد از بد روزگار از نیش بعضی از روزنامهها در امان نبود اما به آنها اعتنایی نداشت. او حافظهای حیرتآور داشت و با علاقه خاصی به گفتههای دانشجویان توجه داشت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: از جمله صفات ستایشآمیز استاد باستانیپاریزی، گرهگشایی او بود. عشق او به کرمان زبانزده خاص و عام بود و او در تمامی سخنرانیها و مقالات خود به کرمان اشاره دارد.
فلسفه تاریخ
دکتر محسن جهانگیری، استاد فلسفه دانشگاه تهران هم با تأکید براهمیت تاریخ در کتابهای آسمانی عهد عتیق، گفت: بیان وقایع تاریخی برای آن است که از آن پند بگیریم و فلسفه تاریخ مهمتر از خود تاریخ است.
وی با اشاره به سابقه آشنایی خود با مرحوم باستانیپاریزی افزود: در ابتدا با خواندن اشعار آن استاد، غیاباً به او ارادت داشتم. پس از آن بادیدن او، شیفته اخلاق او شدم و هرگز سخن غیرعلمی و غیرفرهنگی از او نشنیدم.
این چهره ماندگار فلسفه با تأکید برویژگی کتابهای مرحوم باستانیپاریزی در بیان فلسفه تاریخ و ذکر روایتی از پیامبر اعظم مبنیبر آنکه درک یک مجلس علم از حضور در تشییع جنازه هزار شهید برتر است، به سخنان خود خاتمه داد. سپس سیدمحمود دعایی، نیز ضمن ایراد سخنانی شعری از دکتر شهیدی مؤدب را در رثای استاد فرزانه باستانیپاریزی قرائت کرد.
دگر نیست در جمع ما باستانی
اگر چه نشسته است اینجا نهانی
نمیبینم او را ولیکن عیان است
که او زندهیاد است و در شادمانی
سخنسنج بود او و بس نکتهپرداز
نوشته است بس قصه زندگانی
ز تاریخ کرمان و ایران بسی گفت
ز دُرّ سخن او هماره بسی سُخت
از او مانده آثار مکتوب بسیار
گرانسنگ آثار چون دُرّ کانی
بزیید به تاریخ ایران و پاینده گردد
همی اوستاد همه باستانی
مورخ تاریخ مردم ایران
علی دهباشی، نویسنده و سردبیر مجله بخارا هم با بیان اینکه استاد باستانیپاریزی زندگی چند وجهی داشت، گفت: او مورخ تاریخ مردم ایران بود و مردم را به عنوان یک عنصر اصلی در تاریخ در نظر میگرفت. او استاد درجه اول تاریخ دوره صفویه و استاد مسلم تاریخ کرمان است.
وی افزود: مرحوم باستانیپاریزی با لایههای اجتماعی مردم آشنا بود و در حوزه استادان دانشگاهی نیز بیشترین همکاری را با مطبوعاتی مانند روزنامه اطلاعات، مجله آینده، کلک و بخارا داشت.
تاریخی ازدل تاریکخانهها
دکتر حسن باستانی راد، استاد تاریخ دانشگاه، نیز با اشاره به اینکه همان تصوری را که شما از مرحوم باستانیپاریزی در تاریخ ایران دارید، مردم کرمان از حاجآخوند(پدر مرحوم باستانیپاریزی) دارند، گفت: مرحوم حاجآخوند به نوعی واسطه میان حکومت و مردم در آن روزگار بود و چقدر خوب بود که چنین روحانی فاضل، شاعر و جلیلالقدری واسطه باشد. وی افزود: به تعبیر حمید باستانیپاریزی، فرزند مرحوم باستانیپاریزی، افرادی مانند حاجآخوند محصول دوره تجدد است. این استاد تاریخ دانشگاه ادامه داد: مرحوم حاجآخوند با وسع خود در آن زمان مدرسهای را در یکی از روستاهای کرمان میسازد که فقط دارای ۲ اتاق است.
اما از همان مدرسه که همچنان پابرجاست، عده زیادی پزشک، مهندس و استاد رشد و پرورش مییابند که یکی از آنها مرحوم باستانیپاریزی است.
وی با اشاره به روایت تاریخ از روی نمونههای عینی از سوی مرحوم باستانیپاریزی، گفت: آن استاد گرانقدر، اهل نظریهپردازی نبود. او تاریخ را از تاریکخانهها در میآورد و با مایه علمی به آنها جلا میداد. به همین سبب همه از استادان تا مردم عادی از آن استفاده میکردند.
دکتر باستانیراد ادامه داد: معتقدم که آن مرحوم با این کار، حداقل ۲ تا ۳ میلیون نفر را کتابخوان کرد. درحالی که باید از خودمان بپرسیم این حجم از مقالات و پژوهشهای ما تا چه اندازه مورد استفاده قرار میگیرد.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی گفت: دکتر باستانیپاریزی در یکی از دهات اطراف جندق، پیرزنی را با دوک نخریسی میبیند که با همان کار، معاش چندین نفر را تأمین میکرده است. وی با الهام از این موضوع، کتاب آفتابه زرین فرشتگان را مینویسد.
وی با اشاره به آینده تاریخنگاری ایران گفت: در تاریخ افراد موفقی مانند باستانیپاریزی را داریم و امروز حسرت میخوریم که آینده تاریخنگاری ما چه خواهد شد؟
حمید باستانیپاریزی، فرزند مرحوم باستانیپاریزی نیز ضمن بیان خاطرهای از پدر خود، گفت: تحصیلات کلاسیک برای پدر من و کسانی که میخواهند انسانهای تأثیرگذاری باشند، چندان اهمیت ندارد.
باید فکر کنیم که مامیتوانیم در چه چیزی مفید باشیم و در همان مسیر حرکت کنیم، زیرا بیشتر از تحصیلات کلاسیک در انسان اثر دارد.
تاریخ مردمی
حجتالاسلام والمسلمین دکتر رسول جعفریان دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران هم سخنانی به این شرح ایراد کرد:
در میان مطالبی که در سال گذشته درباره ویژگی آثار مرحوم استاد محمد ابراهیم باستانی پاریزی(۱۳۰۴ ـ درگذشته ۵ فروردین ۱۳۹۳) گفته شده، مطلبی که بیش از همه تکرار شده این است که آثار ایشان دارای نوعی جنبه مردمی است. تلقی کسانی که چنین تعبیری را درباره آثار او بکار بردهاند، و یا کسانی که آن را میشنوند، چیست؟ به نظرم در این باره دست کم پنج تفسیر وجود دارد که البته برخی از آنها به هم نزدیک یا محصول و معلول یکدیگر است. در اینجا سعی میکنم، بیشتر با استناد به آنچه از سوی این افراد گفته شده، در این باره توضیحی عرض کنم.
اول: تفسیر بلکه تصریح این که آثار مرحوم باستانی، تاریخ مردم است نه تاریخ سیاسی و نظامی و غیره. در این باره بیشتر پس از آن که تاریخ اجتماعی و تاریخ فرهنگی و حتی گرایشهایی مانند تاریخ علم در حوزه«تاریخ» مطرح شده، این اشکال وجود داشته که چرا مورخان صرفا به تاریخ سیاستمداران و پادشاهان پرداخته و مردم و جنبههایی از زندگی آنها را مورد غفلت قرار دادهاند؟ باستانی تاریخنگاری است که به ثبت زندگی مردم پرداخته و غالب آن چه نوشته، وجوهی از زندگی مردم یا به عبارتی تاریخ اجتماع و تاریخ اجتماعی بوده است.
دوم: این که آثار باستانی به زبان مردم است نه به زبان فنی و دانشگاهی: زبان در اینجا به معنای یک امر معرفتی و فهمی است. میدانیم که تاریخنگاری دانشگاهی و پیش از آن درباری در سطح کلاسیک و نمونه خود، نوعی تاریخنگاری علمی و آکادمیک است که البته شکل سنتی و مدرن دارد. در این آثار عنصر زمان کلید اصلی است و از نظر روش، شاخصهایی وجود دارد که یک مورخ آنها را رعایت میکند. سوال این است که روش باستانی یک روش آکادمیک است یا زبان دیگری را مورد استفاده قرار داده است. باستانی توانایی نگارش این قبیل آثار و در میان نوشتههایش چندین اثر با این ویژگی وجود دارد(مثل سیاست و اقتصاد در عصر صفوی). اما غالب نوشتههای وی به زبان مردم است.
در اینجا نباید زبان آکادمیک را برابر زبان مردم دست کم به معنایی که مورد نظر مرحوم باستانی است قرار داد. بحث سر زبان خواص و عوام نیست، بلکه مقصود زبان توده مردم اما توده اهل مطالعه هر چند نه لزوما اهل تخصص در تاریخ است. با این حال نباید تصور کرد که متخصصان از آن آثار بینیاز هستند، به عکس، آنها هم باید از همان متن استفاده کنند، زیرا هم ارزش مواد ارائه شده و هم تحلیلها کاملا عالمانه است. اما این که چطور میشود آدمی تاریخ آکادمیک را کنار بگذارد و سنت تازهای بیافریند و در عین حال علمی بودن او مورد تأیید باشد، نکته جالبی است. این نکتهای است که قدری درباره آن جدال هم درگرفته و برخی در حوالی سال ۱۳۷۱ به دفاع از تاریخ آکادمیک، شبه انتقادی از آثار وی کردهاند. در آن نوشته این شبهه طرح شده است که مرحوم باستانی سطحینگری کرده یا زبان تازهای برای متنهای تاریخی اختراع کرده است! طبعا قضاوت عمومی محققان این حوزه مهم است که آثار باستانی را آثار تاریخی میداند، و به هیچ روی آثار غیرتاریخی نمیشمرد. حتی کسی که بیست سال قبل باستانی را از این زاویه نقد کرده بود، اخیرا آن نوشته را از عصر جوانی خود خواند و از آن برگشت. به هر روی، یا باید ـ و به تدریج شاید ـ آثار سبک جدید را هم نوعی از آثار آکادمیک به حساب آورد یا آن که اگر هم از آن سلسله خارج است، برای خود به عنوان یک سبک جدید و ویژه شناخته شود.
سوم: این که او توانست تاریخ را به میان مردم ببرد. یکی از زمینههای آن نکته قبلی بود اما نه تمام مطلب. دلایل زیادی وجود دارد که بگوییم باستانی تاریخ را میان مردم برد و این به خاطر نوع نگاهی بود که وی در گزینش داشت. همین طور سبک نگارش که همان زبان است. نوع چینش رخدادها و ایجاد ارتباط میان آنها. و روحی که او در آنها میدمید و آنها را متحرک میکرد. آقای اشراقی گفتند: باستانی مورخی جامع بود که با شیوه بدیع تاریخنگاریاش موقعیت خاصی در میان مردم تاریخ خوان کسب کرد. به نظرم این حواشی آمیخته به شعر، اسطوره و داستان به شکل انبوه و مضامین دلانگیز و طنزهای عبرتآمیز باستانی پاریزی را نمیتوان از متن کتابهایش کنار گذاشت زیرا تاریخنگاری وی با آراستن تاریخ با شعر، داستان، حماسه، جغرافیا و مضامین شیرین سبب جلب توجه مردم شده بود، آمیختگی که وی در نوشتن تاریخ با آن، مهارتی ویژه کسب کرده بود از ویژگیهای ممتاز سبک نگارش وی در تاریخ شمرده میشد.
دکتر محمد تقی امامی هم در سخنرانیش درباره مرحوم باستانی گفته است: شادروان پاریزی مورخ مردمی بود و تاریخ را برای درک اکثریت مردم که آگاهی تاریخی نداشتند مینوشت و آنها را به تاریخ علاقهمند میکرد زیرا نوشتن تاریخهای مکرر حوادث یا سرگذشت حکام، مردم را با تاریخ بیعلاقه و بیگانه کرده بود و میلی برای مطالعه تاریخ در آنها نگذاشته بود. آمیختن تاریخ تلخ با شیر و شکر نکتهای است که از خود وی درباره علم تاریخ و بردن آن میان مردم با استفاده از این قانون، نقل شده است.
صادق سجادی هم در ارتباط با زبان مردمی آثار وی و رابطه آن با بردن آثارش میان مردم، نوشته است: تاریخ را به بهترین وجهی به میان مردم برد زیرا از تکلّفات و مطنطنات در تاریخنویسی به شدت خودداری میکرد. به همین سبب همه آثار خواندنی و ماندنی او مشحون از این نگاه و مملو از جزییاتی است که نویسندگان به ندرت به آن پرداختهاند.
چهارم: این که به ابعادی از تاریخ معاصر و اخبار کوچه و بازار و تبدیل شفاهیات به کتبیات پرداخته که جنبه مردم شناسانه یا به عبارتی تاریخ اجتماعی دارد. ایشان بسیاری از قصههای کوچه بازار را وارد تاریخ کرد. این همه یک جنبه مردمی بودن یک تاریخ است.
صادق سجادی نوشته است: باستانی برخلاف روش رایج ولی نا مقبول در تاریخنویسی ایران، اولاً به زندگی مردم و مخصوصاً عامه، و تأثیر حوادث و سیاستها بر آن، و تغییرات و تحولاتی که بر آن عارض میشد، عنایت داشت.
دختر ایشان هم در متنی که برای بزرگداشت ایشان در انجمن مفاخر بوده نوشته است: شجاعت آن را داشت که هر آنچه را دیده و شنیده بود، با قلمی شیرین به دیگران بگوید و منتقل کند و خوانندگان کتابها و مخاطبان او نیز آن قدرت شنوایی و درایت را داشتند که هر چه را مینویسد با لذت تمام بخوانند و نکات نهفته آن را دریابند.
ما همیشه در تاریخ، به دنبال موادی از تاریخ اجتماعی هستیم اما چیز درستی از روزگار خود ثبت نمیکنیم. باستانی از آنچه امروزه و در دوره معاصر هم وجود داشت ضمیمه داستانهای کهن میکرد. وصل کردن تاریخ قدیم و جدید در نوشتههای ایشان آشکار است. آدمی برای ایشان با ویژگیهای ثابت درنظر گرفته شده که وقتی حرکتی از او سر میزند، چندان نمیتوان در آن عنصر«زمان» را لحاظ کرد. سابقا در تدوین متون فرهنگی ـ عامیانه مانند آثار جاحظ یا دیگران، این ملاحظه بود که در یک حوزه، داستانهایی از قدیم گردآوری میشد تا به روزگار خودشان میرسید و انتخابی از میان بهترینهای عصر حاضر هم در کنار متنهای کهن فراهم میآمد.
پنجم: تاریخ برای مردم، یعنی برای بهرهبردن آنها. البته شاید هر مورخی ادعا کند که تاریخ را برای فایده و بهرهوری مردم مینگارد، اما اولا از نظر کمی و ثانیا کیفی این مسأله مهم است که چه قدر مورد استفاده مردم است. این استفاده را بهرهگیری ذهنی ـ علمی ندانید که مثلا با خواندن آثار مربوطه درک تاریخی بهتری از تاریخ ایران داشته باشیم، بلکه نوعی استفاده روزمره، استفادهای که درک بهتری نسبت به رویدادهای حتی ساده اطراف ما بدست میدهد، درکی را برای ایجاد ارتباط میان سلسلهای از رخدادها(گاه ظاهرا مشابه و گاه حتی نه) به ما میدهد. دست کم یکی از معانی عبرت در فرهنگ تاریخی ما همین است. اینجا به قول آقای خیراندیش تاریخ برای تأثیر است. قدما حکایات تاریخی را به همین منظور مینوشتند. اما آن انتخابها ساده بود. باستانی با گزینشهای دقیق خود، از تاریخ و حکایت و شعر و ادب، تاریخ را سودمندتر میکند. اثرگذارتر میکند.