نسترن هاشمی : “بانگ نو” می تواند بیانی نو در موسیقی ایرانی باشد. / معنای کار گروهی را زیر سایه استاد لطفی فهمیدم .

نسترن هاشمی سرپرست و آهنگساز گروه موسیقی “بانگ نو” از شاگردان استاد محمدرضا لطفی سالهاست که عمر خود را صرف نوازندگی سنتور و آموزش این ساز کرده است . وی اولین کنسرت خود را شهریور امسال در فرهنگسرای نیاوران به روی صحنه خواهد برد . به این بهانه وبسایت فرهنگی هنری هفت گاه با این نوازنده و آهنگساز گروه “بانگ نو” مصاحبه ای داشته است که در ادامه می توانید مشروح این گفت و گو را بخوانید :

هفت گاه

هفت گاه

نسترن هاشمی در ابتدا در رابطه علاقه اش به ساز سنتور و پرداختن به این موسیقی گفت : من در خانواده ای متولد شدم که اهل موسیقی بودند . پدرم در جوانی از شاگردهای تاج اصفهانی بود و از بچگی صدای موسیقی در منزل ما شنیده می شد. برادرم نیز پیانیست است . او بسیار در حرکت من به سمت موسیقی نقش داشت . از دوازده سالگی ساز را شروع کردم و هر چه جلوتر رفتم داستان برایم جدی تر شد تا جایی که هفده سالم شد و به این نتیجه رسیدم که می خواهم زندگی ام را از راه موسیقی بگذرانم . از آن سال به بعد شروع به آموزش موسیقی در آموزشگاه کردم و حس کردم ، موسیقی از لحاظ مالی هم می تواند زندگی ام را به جلو ببرد و به آن تکیه کنم در نتیجه از آن سال به بعد تمام دغدغه من موسیقی شد.

وی در رابطه با اساتیدی که نزد آن ها آموزش دیده است ، توضیح داد : من از شاگردان آقای پایور، صفری و فروزش بودم و از زمانی که خیلی کوچک بودم پیش آن ها آموزش می دیدم . سال ۸۱ خدمت استاد اردوان کامکار رفتم و به مدت چهار سال در کلاس های او شرکت کردم ، از آن موقع به بعد داستان برایم خیلی فرق کرد . سپس استاد محمدرضا لطفی به ایران تشریف آوردند و باعث سعادت من شد که از اولین گروه شاگردان کلاس ایشان باشم . قبل از آن با استاد کامکار شیوه ی نوازندگی و آهنگسازی را پشت سر گذاشتم . به همین خاطر وقتی که آقای لطفی که به ایران آمدند ، من ردیف ها را یاد گرفته بودم ولی برای کلاس های گروهی و ردیف نوازی خدمت ایشان رفتم و از آن به بعد دید من نسبت به موسیقی ایران تغییر کرد . یعنی تازه نکته هایی را راجع به موسیقی ایرانی فهمیدم که قبل از آن اصلا نمی دانستم . پنج سال از کلاس های استاد لطفی می گذشت که نوازنده گروه شیدا شدم . البته قبل از گروه شیدا با استاد مجید درخشانی در گروه خورشید نیز کار کرده بودم . همچنین در دوره ای که با استاد لطفی کار می کردم ، کلاس های استاد مجید کیانی را می رفتم ، در دوره ای هم سنتور بی نمد زدم .

وی با اشاره به اینکه مدرک لیسانس او موسیقی نبوده است ، گفت : در یک دوره ی چهار ساله تمامی تئوری موسیقی ، هارمونی و سلفژ را با آقای امیر اسلامی گذراندم . ایشان در واقع یکی از افرادی هستند که نسل من از لحاظ علمی و آکادمیک بسیار به او مدیون است . سپس در سال ۸۹ تصمیم گرفتم که در مقطع کارشناسی ارشد ، رشته موسیقی را بخوانم و در نهایت رتبه یک کنکور هنر شدم . من همیشه کارهای استاد علیزاده را گوش داده و آنالیز می کردم و بسیار جدی آن را پیگیری می کردم ، سعادتی شد که ایشان پایان نامه ارشد من را قبول کردند و استاد راهنمای من شدند .بعد از ارائه پایان نامه ارشد به مدت دو سال آهنگسازی غربی را با مهران روحانی گذراندم ، پیانو زدم و حس کردم آن چیزی که از ارکستر ایرانی در ذهن من نقش بسته ، نیازمند آن است که اندکی سواد موسیقی جهانی داشته باشم . به مدت دو سال هر روز حدود پنج ساعت پشت پیانو می نشستم و مدام می نوشتم . یک سری کارهایی من جمله یک کنسرسیوم و یک سونات نوشتم ولی ضبط نشده است . کار آهنگسازی را از سال ۸۵ به طور جدی شروع کردم ولی تنها سعی می کردم ، پیرایشی باشد . انگار شجاعت این را نداشتم که کار پخش شود . حس می کردم هنوز یک جاهایی باید اصلاح شود . فکر می کنم تاثیر تمام این اساتید از استاد کامکار تا استاد محمدرضا لطفی ، استاد شریف لطفی ، آقای اسلامی و استاد علیزاده و در نهایت استاد مهران روحانی بود که داستان را برای من رنگ دیگری کرد و به این نتیجه رسیدم آن چیزی که از نظر ملودی و رنگ آمیزی ارکسترال در ذهن من بوده می تواند بیانی در موسیقی ایرانی داشته باشد و این بیان جدید منجر به تشکیل گروه “بانگ نو” شد.

سرپرست گروه موسیقی “بانگ نو” در خصوص نحوه آشنایی با اعضای گروه گفت : ما این گروه را چند بار با نوازنده های دیگر تشکیل دادیم ولی متاسفانه به دلایلی من جمله درگیرهای من برای ضبط آلبوم ، این گروه شکل نگرفت ، تا اینکه حدود یک سال و نیم پیش با دوستانم در آموزشگاه موسیقی خودم به نام “ناقوس” دور هم جمع شدیم و تصمیم گرفتیم این گروه را بار دیگر تشکیل دهیم . آنها کارها را شنیدند و از آن خوششان آمد ، سرتمرین آمدند و گروه “بانگ نو” شکل گرفت و سپس بعد از گذشت چند ماه تصمیم گرفتیم روزی را برای کنسرت تعیین کنیم و به این نتیجه رسیدم که این کار می تواند به جامعه ارائه شود . امیدوارم که واقعا بتوانیم بانگی نو بزنیم.

وی در ادامه هر ثانیه از کار کردن با استاد محمدرضا لطفی را یک کلاس درس دانست و در پاسخ به اینکه خاطره انگیزترین اتفاق که در گروه شیدا را چه می داند ، پاسخ داد : هر ثانیه آن برای من خاطره است ، نمی توانم بگویم چه اتفاقی افتاد جز اینکه من ۵ سال در کنار بچه های آن گروه زندگی کردم و معنی گروه و کار گروهی را واقعا زیر سایه استاد لطفی توانستم بفهمم . در آن روز درک کردم که لیدری آن بالا وجود دارد که دلسوزانه ، باسوادِ بسیار به ما به عنوان شاگردهایش چیزهای بسیاری یاد می دهد و پس از آن امکانی را فراهم می کند که ما معرفی شویم . من در آن گروه سولیست و جزو بچه‌های تک نواز بودم . در اجرای اولی که قرار بود کنار استاد لطفی در سالن ۳۰۰۰ نفری وزارت کشور اجرا داشته باشم ، تک نوازی مفصلی با آواز آقای شاه محمدی داشتم . به جرات می توانم بگویم که از ۶ ماه قبل از کنسرت حتی به جمله بندی هایم نیز فکر کرده بودم و میدانستم که قرار است چه اتفاقی بیافتد ولی آنقدر ساز زدن کنار ایشان ابهت داشت ، که من فقط از حضور در کنار ایشان لذت می بردم نه استرس داشتم و نه نگرانی. در آن زمان که من بیست و چهار سال سن داشتم و تک نوازی هشت دقیقه ای را در آن کنسرت اجرا کردم ، روی سن فقط مدام خدا را شکر می کردم که این موقعیت به من داده شده تا کنار این آدم بنشینم و او آنقدر به من اعتماد کرده است . ولی در اجراهای بعدی ، ما روز به روز راحت تر می شدیم و ساز زدنمان هم روانتر می شد و تمام آن روزها برای من خاطره است .

وی که حدود دو سال است  در دانشگاه هنر نیز تدریس می کند در پاسخ به اینکه فضای آکادمیک موسیقی وعلاقه مندی های نسل جدید را نسبت به نسل خود چگونه ارزیابی می کند ، پاسخ داد : بچه های نسل امروز با توجه به سن و سالشان از نظر نوازندگی و تکنیک عالی هستند ، من سنتور زنی را می بینم که تنها هجده سال دارد ولی پنجه ای بسیار روان دارد شاید از لحاظ پختگی پیشرفت او زمان ببرد ولی از نظر تکنیک خیلی خوب است ، در نسل جدید شبیه به او بسیار زیاد هستند ، تفاوت اصلی نسل جدید با نسل ما در این است که همه چیز راحت در دسترس آنهاست ، ما در آن زمان برای یک کلاس و موسیقی می دویدیم ولی بچه های امروز اینطور نیستند ، آنها آموزش های آکادمیک خود را از ابتدا نزد اساتیدی می بینند که مجموعه داستان را با هم به جلو می برند . به عنوان مثال ما در آن زمان پیش استادی ردیف می خواندیم و پیش دیگری نت . ولی بچه های امروز از وقتی به کلاس می آیند ، از ابتدا با نت و ردیف و … آشنا می شوند و مجموعه داستان را باهم به پیش می برند ، اطلاعات برای آنها نسبت به ما قابل دسترس تر است به همین خاطر نوازندگی های آنها قوی تر است ولی یکی از چیزهایی که ما بلد بودیم و شاید بتوان گفت به ما یاد دادند ، شاگردی کردن بود . ما یاد گرفتیم شاگردی کنیم ، وقتی من استادم آقای اردوان کامکار را برای کنسرت دعوت کردم ، حضور او در کنسرت ، یکی از آرزوهای من است که انشالله وقت کنند و بیایند ، یعنی هنوز که هنوز است وقتی اسم استادم می آید جلوی اسمش بلند می شوم . ولی بچه های امروز مثل ما نیستند ، بچه های نسل ما طوری دیگر به دنبال حالِ موسیقی بودند ، در حالی که بیشتر بچه های امروز ، تنها به دنبال تکنیک و آکروبات روی ساز هستند .

هفت گاه

هفت گاه

وی برای نوازندگان نسل امروز و و گنجینه ی ارزشمند موسیقی که به آنها سپرده خواهد شد ابراز نگرانی کرد و گفت : من در کلاس هایم در دانشگاه بیشتر وقتم را صرف این می کنم که با بچه ها صحبت کنم و به آنها می گویم که حواستان باشد از چه چیز در موسیقی می خواهید حرف بزنید ، اصل مطلب را فراموش نکنید و به دنبال حاشیه نروید ، تکنیک باید در خدمت بیان قرار گیرد . همانند این است که من می خواهم حرفی را بزنم و برای زدن آن حرف احتیاج به ابزاری دارم ، تکنیک برای من همان ابزار است . ولی اکثر بچه های امروز فراموش می کنند که چه می خواهند بگویند ، از لحظه ای که شروع به ساز زدن می کنند فقط تکنیک را می بینند ، حرفشان مشخص نیست ، نمی دانند که چه می خواهند بگویند ، با این حال پس بیان موسیقی چه می شود و در آینده برای موسیقی ما و گنجینه ارزشمندی که به ما رسیده ، چه می ماند . امیدوارم کمی احساسات و ذائقه آنها تغییر کند و به سمت موسیقی ایرانی برگردد .

نوازنده سنتور گروه موسیقی “بانگ نو” در ادامه در خصوص گرایش جوانان به سمت موسیقی پاپ توضیح داد : ما از کسانی که مسئول هستند توقع داریم از این بخش حمایت کنند و بچه های امروز همگی می بینند که اگر بخواهند دیده شوند باید به سراغ موسیقی پاپ بروند ، و این داستان خیلی تلخ است به این خاطر که آنها چه در سریال های تلویزیونی و چه موسیقی که مداوم در دور تا دور آنها پخش می شود ، تنها این موسیقی را می شنوند و این اتفاق سبب می شود آن جوان رنگ قوی ای از موسیقی سنتی در هیچ جا نبیند به همین خاطر در ذهن خود به این نتیجه می رسد که اگر کمی به سمت موسیقی پاپ رود ، طرفدار بیشتری پیدا خواهد کرد . در حالی که خود من هرگز حاضر نشدم به دلیل جذب مخاطب به سمت این نوع از موسیقی بروم و از چیزهایی که می خواستم دور شوم . تفکر من در موسیقی با توجه به دوره های آموزشی که گذراندم این است که ردیف موسیقی ایرانی برای ما اصل و گنجینه ای از ملودی است که ایرانی بودن این موسیقی را نشان می دهد پس اول از همه من باید مراقب آن باشم  و آن پشتوانه من خواهد بود .

نسترن هاشمی رسالت خود را در این می داند که موسیقی ایرانی را به موسیقی جهانی پیوند دهد و از تکرار بپرهیزد . وی در اینباره توضیح داد : من نمی توانم تمام کارهایی که اساتیدم کرده اند را بار دیگر تکرار کنم ، آن کارها در زمان خودشان بسیار عالی بودند ، ولی حرف امروز ما قرار است چه چیزی باشد آیا حرف امروز این است که من موسیقی ام را به موسیقی پاپ تبدیل کنم ؟ نه حرف امروز این نیست . همانند اتفاقی که اوایل انقلاب برای گروه “چاوش” افتاد ؛ استاد عبادی ، علی اکبرخان شهنازی ، در ژانر خود عالی بودند ، محمدرضا لطفی ، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان با پایبندی اساتید خود موسیقی آن روز را ارائه کردند ، من نه می توانم یک نسل به عقب بروم و نه اینکه یادم برود که رسالت من چیست . رسالت من این است که اگر اساتیدی همچون آقای روحانی ، آقای احمد پژمان هستند ، به دیدنشان بروم تا ببینم در موسیقی جهان چه می گذرد . حال ببینم که این بخش از موسیقی جهانی را به کجای موسیقی ایرانی مان می توانیم پیوند دهیم ، یعنی کجای آن به درد ما می خورد . آن بخش که فیزیک صوت است ؟ یا بخشی که هارمونی صوت است و صوت را فیزیکی توضیح می دهد ؟ ربطی به غرب و شرق ندارد ، من باید دریابم که از کدام بخش از موسیقی جهانی می توانم در موسیقی ایرانی استفاده کنم و کدام آن را به خدمت بگیرم تا بیان ردیف من به روزتر باشد و به علم روز نزدیک تر شود ، من برای این کار تلاش کردم و دلیلی که اسم گروهم را “بانگ نو” گذاشتم نیز به همین خاطر بود . من جزو خیلی کوچکی از دنیای وسیع موسیقی هستم ولی حس می کنم که منظورم از نو بودن این است که آنچه داشتم را با علم روز کمی غنی کنم و بعد به جامعه ارائه دهم . در صورتی که باید مواظب باشم تا چیزی از اصالت آن خدشه دار نشود ، لطمه نخورد و قسمتی از آن را از دست ندهم ، باید ببینیم که هارمونی موسیقی ایرانی چه می گوید و در کارهای قدما به چه شکل بوده ، چند صدایی در موسیقی ایرانی کجا کار می کند .

اگر توجهی به موسیقی نواحی ایران هم کنید ، می بینید که همگی کارهایشان هارمونی دارد . ولی چه زمانی و چه کسی باید برود و تحقیق کند تا هارمونی از دل آن دربیاید ، قضیه به این شکل نیست که اگر قرار است ما هارمونی به موسیقی ایرانی اضافه کنیم ، یا باید عین کاری که پیانیست انجام می دهد را انجام دهیم و یا اینکه صرفا بگوئیم موسیقی ایرانی اونیسون و تک صدایی است و هارمونی ندارد . زیرا چنین چیزی نیست ، همانطوری که در کارهای استاد مشکاتیان و علیزاده می بینیم که کارهایشان چه رنگ آمیزی و سازبندی جذابی دارد . در نتیجه من به دنبال این بودم که پیرامون کار اساتیدی که در این زمینه بزرگ هستند ، تحقیق کنم و بتوانم حرف خودم ، بیان خودم و سلیقه خودم را بزنم و آموزش هایم را جمع کنم و موسیقی جدید را ارائه کنم  .من فکر می کنم اگر این کنسرت اجرا شود و آلبوم بیرون بیاید بهتر می توانم راجع به آن صحبت کنم .

وی در ادامه برنامه های آتی گروه “بانگ نو” را وابسته با اجرای این کنسرت دانست و گفت : در ذهن من چیزهای زیادی وجود دارد ، مهمترین آنها گذاشتن تور شهرستان است تا بتوانیم این موسیقی را به همه جای ایران معرفی کنیم ولی بستگی دارد که این کنسرت چطور اجرا شود و چقدر از آن استقبال شود .

نسترن هاشمی ، سرپرست این گروه در پایان ضمن تشکر از اعضای گروهش گفت : اگر بچه های گروه نبودند ، امکان نداشت این اتفاق بیفتد . زیرا کارهای من حقیقتا بسیار سخت است . من قبل از آقای صالحی ، خواننده این گروه با دونفر دیگر کار کردم و یکی از آنها فرد معروفی بود ولی سختی کار باعث شد که گروه را ترک کند . چون تمرینات گروه زیاد بود و باید خیلی وقت می گذاشتند و از نظر مالی هم همه میدانیم که کنسرت درآمد آنچنانی ندارد . آقای صالحی خواننده این گروه بسیار با حس و استعداد است . کارهای من از نظر فضای مدال بسیار پیچیده است . در یکی از تصنیف های من با استفاده از گوشه های موسیقی ایرانی پنج یا شش مد عوض می کند ، یعنی ناگهان به گوشه ای در دستگاهی اشاره می کنم ، در حالی که این گوشه در ردیف ما نیامده است ولی در جاهای دیگر یعنی در موسیقی جهانی به آن اشاره شده است . من وسعت صوتی این خواننده و توانایی بچه های این گروه را خیلی به کار می گیرم .زیرا کارها همگی تنظیمی و پرکار است و بسیار زمان می برد . این مدل کار برای نوازندگان من که همگی از مکتب لطفی آمده اند و کارهای اونیسون و تک صدایی کرده اند ، خیلی سخت بود واقعا از تک تک آنها ممنون هستم و به آنها مدیونم .

مطالب مرتبط

۳ دیدگاه‌

  1. سمانه گفت:

    چقدر هرچی که میگذره جای خالی استاد لطفی بیشتر به چشم میاد . 😯

  2. عالمی گفت:

    با توجه به محدودیت هایی که وجود داره به نظرم باید خیلی از خانم هایی که توی این رشته فعالیت می کنند حمایت کرد . امیدوارم موفق باشید

  3. موسیقی گفت:

    خوش به حالش 💞

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × چهار =