رد کارپت فیلمی معمولی اما سرگرم کننده

یادداشتی بر فیلم “رد کارپت” رضا عطارانهفت گاه

هفت گاه

نام رضا عطاران به عنوان بازیگر به تنهایی می تواند مخاطبان بسیاری را به سینماها بکشاند، چه برسد به آنکه در کسوت کارگردان ظاهر شود.

“رد کارپت” از آن دست فیلم هایی است که مخاطبانی از هر قشر و طبقه ای را به سینما می کشاند و می تواند برای دقایقی او را سرگرم کند البته اگر جزء سینما دوستان باشی و با جشنواره ها و حواشی آن آشنا، در آنصورت از رد کارپتی  که عطاران بر روی آن قدم می زند، بیشتر لذت می بری.

“رد کارپت” ماجرای بازیگری را که همیشه جزء سیاهی لشگر بوده و در آرزوی پذیرفتن نقشی که دیا لوگ داشته باشد! را به تصویر کشیده که برای جشنواره کن راهی فرانسه می شود و برای قدم برداشتن بر رد کارپت کن و ملاقات با وودی آلن به هر دری می زند.

فیلم “رد کارپت” سوژه ی بسیار خوبی دارد، جشنواره کن و ماجرای مردم جشنواره زده ای که تنها دیدن ستاره های سینما و دست تکان دادن هایشان برای آنها یک دنیا می ارزد را روایت می کند. اما همین سوژه ی خوب به دلیل عدم پرداخت درست (حال به هر علتی از کمبود زمان تا شروع جشنواره کن تا ترس عطاران از اینکه مبادا کسی پیش دستی کند و سوژه ی فیلمش را بدزدد و یا هر دلیل ددیگری) به راحتی هر چه تمام تر در واقع سوخته شده است. عدم شخصیت پردازی و قصه گویی “رد کارپت” را به یک فیلم دم دستی بدل کرده است که تنها به دلیل حضور رضا عطاران و موقعیت های کمیکی که ایجاد می کند، می تواند مخاطب را سرگرم کند و بخنداند.

عطاران مانند همیشه ساده حرف می زند و به همین دلیل امکان برقراری ارتباط میان مخاطب و کاراکتر اصلی فیلم را ایجاد می کند. عطاران با نگاهی جامعه شناسانه ایرانی های مختلفی از قشرها و طبقات مختلف را در “رد کارپت” نشان می دهد، هم ایرانی موفق و مشهور را نشان می دهد، هم ایرانی دزد و قالتاق را و هم یک ایرانی ساده و تا حدودی دست و پاچلفتی را. همانطور که قشرهای مختلف مردم فرانسه را در فیلم به تصویر می کشد.

عطاران با نگاهی طنازانه جشنواره کن و به طور کلی تمامی جشنواره های این چنینی را به سخره می گیرد و در واقع افرادی را که به بهانه های واهی به دنبال خیالات بلند پروازانه، ترک وطن می کنند را از چنین کاری بر حذر می دارد. در انتها و سکانس پایانی نشان می دهد که حتی در کشوری غریب هم وقتی درمانده شوی و جایی برای آرام گرفتن نداشته باشی تنها در زیر پرچم کشور خودت، ایران است که می توانی به آرامش برسی.

نیوشا کاظم نژاد – سرویس سینمایی هفت گاه

مطالب مرتبط

۳ دیدگاه‌

  1. سپیده گفت:

    عطاران می خواست با استیون اسپیلبرگ ملاقات کند نه وودی آلن !!!!!

  2. سمانه گفت:

    منم میخواستم همین و بگم که عطاران نمی خواست وودی الن و ببینه، برای استیون برگ رفته بود که طرحش و ارائه بده براش سوغاتی هم برده بود!
    فیلم انقدرها هم که شما میگید معمولی نبود و با سینمای فعلی ما تفاوت های خوبی داشت ، بلاخره هر چی بود فیلمش هم داستان داشت هم پایان خوب

    • Sasan گفت:

      نه اتفاقا اومده بود دنبال وودی آلن که فیلمنامه اش رو بده به وودی آلن … چون پیداش نکرد می خواست بده به استیون اسپیلبرگ

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 − یک =