به نظر می رسد فیلم های آپارتمانی قرار نیست دست از سر سینمای ایران بردارند. در سینمای جهان فیلم های متعددی را می شود مثال زد که در محیط های بسته و لوکیشن های محدود می گذرند و در راستای درام شان از آن بهره می گیرند اما در چند سال اخیر در سینمای ایران باب شده که در لوکیشنی واحد چند شخصیت را رودرروی هم قرار دهند و یکسری دیالوگ گفته شود و در نهایت با یکسری شعار دهان پرکن حفره های درام به ظاهر پر شود و خلاص!
این نگاه بیشتر از آنکه به اقتضای درام شکل گرفته شده باشد، از شرایط تولیدی سینمای ایران می آید یعنی از نقطه صفر تولید فیلمنامه هایی نوشته می شوند که برای این فضای تولیدی مناسب باشند. در یک نگاه کلی در یک سینمای صنعتی مبتنی بر اصول بر این نگاه هیچ ایرادی وارد نیست اما در سینمای ایران این شیوه تولیدی به فیلمسازانی پر و بال می دهد که از اصول اولیه فیلمنامه نویسی و کارگردانی بویی نبرده اند و هنوز دغدغه ها و حرف هایشان را بر فرم فیلم ارجح می دانند.
زندگی مشترک… مانند فیلم قبلی حجازی قرار بوده راجع به تضادها و تناقض های میان زندگی سنتی و مدرن باشد اما همانند فیلم قبلی حرف ها و شعارها بر فرم غلبه دارند. قرار بوده که تقابلی بین زوج ساناز- رامتین با منصور- محدثه شکل بگیرد و ترک ها و آسیب های این دو سبک زندگی بازنمایی شود. اما مساله اصلی در اینجاست که با تکرار یکسری کلیشه از مرد و زن سنتی و مرد و زن مثلامدرن دیدگاه به شدت روی فیلم مشخص شود. رامتین و ساناز به بهانه یک درگذشت ساکن خانه منصور و محدثه می شوند تا درام میان شخصیت ها شکل بگیرد. درامی که از ابتدا اصلاآغاز نمی شود و تا پایان هم در حد یک سلسله دیالوگ شعاری باقی می ماند. وقتی مساله درام تحت تاثیر یکسری حرف قرار می گیرد و این حرف ها مهم تر از درام و فرم قلمداد می شود، نتیجه فیلم آپارتمانی پر از حرفی است که به شدت روی مضمون خود حساب باز کرده است. در زندگی مشترک… هیچ استراتژی واحد فرمی دیده نمی شود. علی طالب آبادی، فیلمنامه نویس و حجازی، کارگردان تمام حواس خود را معطوف به پیام ها کرده اند و فیلمی ساخته اند که کمتر نشانی از سینما در آن دیده می شود. می ماند یک تیم بازیگری که سعی کرده اند ضعف درام پردازی را با بازیشان بپوشانند. حمید فرخ نژاد در سال های اخیر در بیشتر فیلم ها بازی هایی تکراری ارائه می دهد و به نظر می رسد باید بار دیگر در انتخاب نقش ها و بازی هایش تجدیدنظر کند. پیمان قاسم خانی هم با خود یکسری از ژست های فیلم سن پطرزبورگ را آورده است و هر چقدر از زمان فیلم می گذرد قابل قبول تر ظاهر می شود. هنگامه قاضیانی هم که در این سال ها در نقش های زن های رنج کشیده کلیشه شده و بازی متفاوتی از او در زندگی مشترک… نمی بینیم. تنها بازی خوب فیلم را ترانه علیدوستی انجام داده که در نقش های مختلف با درک درست نقش، به اندازه و درست بازی می کند. فیلم اول روز اول جشنواره سی و دوم فجر که اصلاانتظارات را بر آورده نکرد. باید منتظر فیلم های بعدی و روزهای آینده ماند.