اشاره : یادداشت زیر به قلم سرکار خانم پروین بهمنی ، پژوهشگر موسیقی و مادر لالاییهای ایل قشقایی، به مناسبت بهار ۹۴ ، در ویژه نامه بهاری هفت گاه با عنوان ” تقاطع بهار “ ، منتشر گردیده است .
مردمان قشقایی مردمانی صادق و نیک سرشت اند . آنچه را نیاکان شان به آن اعتقاد داشته اند را همواره پاس داشته اند و با جامعه مدرن امروزی نیز خود را وفق داده اند . این قوم که چند قرنی است در ایالت فارس با دلایل مختلف از جمله تبعید اجباری ، مسکن گزیده اند ؛ پیوسته در حال کوچ بوده و در مسیر ییلاق و قشلاق در حرکت بوده و با طبیعت زیبا مانوس گشته . بهتر است بگوییم با رنگ زندگی کرده اند و در مسیر کوچ با اتفاقات فراوانی دست و پنجه نرم کرده و مشقات زیادی را متحمل شده اند . در هر جایی اطراق کرده هر چند کوتاه آنجا را موطن خود دانسته و در حفاظت از آن کوشیده اند و بر اساس زیبایی های طبیعت شعرها سروده و نغمه ها ساخته اند . قشقایی ها با شعر و موسیقی پیوند جاودانه دارند . همچنان با آن ها زندگی کرده و می کنند . مراسم نوروز آن ها با دیگر اقوام ایرانی تقریبا مشترک بوده و با تفاوت هایی از نظر نوع زندگی و موقعیت جغرافیایی ، این روز بزرگ باستانی را جشن می گیرند . رسیدن بهار را با پوست و استخوان لمس می کنند . چون در فضای باز و در میان کوه و دشت آمدن بهار را با جان و تن می بینند که گل ها چگونه سر از خاک بر می آورند و رودها و چشمه ها چگونه جان می گیرند و جاری می شوند . آن ها خاموشی و سکوت بلبل را می بینند و هم آواز و نغمه خوانی اش را می شنوند . پس بهار را با تمام وجود خود حس می کنند و به این علت به شادی و پایکوبی می پردازند .
نوروز همانند عروسی در میان مردم ایل است . ایلیاتی ها در چهاردیواری محصور نمی باشند که با بهار مانوس نباشند . در طبیعت زاده شده و در طبیعت رشد می کنند . طبیعی است که برای اصل خود که همان طبیعت است احترام خاصی قائل اند و به علت زنده شدن دوباره طبیعت جشن می گیرند .
در ایام نوروز شادترین موسیقی ها اجرا می شود . زنان دسته جمعی دوبیتی هایی که ” آسانک ” می گویند که مضمون آن مناسب با فصل بهار باشد از زیبایی و زیبارویان می گویند . اکثر اشعار از نوع شعرهایی است که در سور و شادمانی اجرا می شود را می خوانند.
در نیمه بهمن مراسم ” چله به در ” اجرا می کنند . همه افراد خانواده ها در خانه یکی از بزرگان ایل گرد هم می آیند و با افروختن آتش در کنار هم به شادی و خوشی سپری می کنند . در روز چله هم با جمع آوری بوته های خشک ، دور ردیف آتش به پا می کنند ، دور آن حلقه می زنند و بعد گله های گوسفند را به سرعت زیاد از میان شعله های آتش عبور می دهند مردم سعی می کنند با غلغله شان گوسفندان هر چه سریعتر از میان آتش خارج شوند و می خوانند ” چله به در ” که یعنی همه ی مریضی ها و بلایا دور شود . هر گوسفندی که سالم از میان آتش بیرون روند معتقدند بره های سالمی خواهد زایید و هیچ بلایی او را تهدید نمی کند . ما قشقایی ها برای آتش احترام زیادی قایل هستیم ، به اجاق سوگند یاد می کنیم ، عروس قبل از ترک خانه پدر سه بار اجاق پدر را طواف می کند و می بوسد . آتش را مظهر پاکی می دانیم . با وجود آتش ارواح خبیثه به چادرهایمان نزدیک نمی شوند . اجاق افراد به خصوصی را زیارت و از او در گرفتاری ها مدد می خواهیم و … شب سال تحویل همه ی اجاق ها باید روشن و دیگ غذا و پخت و پز همه باید به راه باشد . مراسم دیگری که قبل از سال نو انجام می دهند دختر و پسر بچه ها هنگام عصر مقداری علوفه خشک با چوب های نازک و خس و خاشاک را از بیابان جمع می کنند و آن ها در محلی روی هم می گذارند و هنگام غروب خورشید اطراف آن سنگ چین می کنند و آتش را روشن می کنند . خانواده ها نیت می کنند که سال آینده برای آن ها سال خوبی باشد . صبح روز بعد به محل آتش می آیند . اگر جای پای گوسفند یا شتری را در میان خاکسترها دیدند سعی می کنند در صورت امکان از این حیوانات خریداری کنند .
در واقع اول اسفند پیام آور عید نوروز است . گویی بوی بهار را استشمام می کنند . رسم بر این است قسمتی از پهلو و پشت گوسفند را رنگ می کنند و می خواهند حیوانات نیز با طبیعت هماهنگ باشند . زیرا طبیعت زیبا و رنگین ویژگی های خود را به حیــوانات ارزانی می دارد . البته این رسم در سال هایی است که برف و باران کافی باریده باشد . سیه چادرها که در زمستان در قشلاق به خاطر باران به صورت مخروطی افراشته اند به صورت مکعبی افراشته می شود . منگوله های رنگارنگ به سر در آن می آویزند . قشقایی ها به هفت رنگ معتقدند به سر عروس دستمال هفت رنگ می اندازند و برای رنگین کمان که ( قره تامدارو ) می گویند فلسفه ای دارند … یک روز قبل از تحویل سال که عَلَفه ( یا روز عَلَفه ) می گویند به دست و سرشان حنا می بندند و حمام می کنند و برای درگذشتگان فاتحه می خوانند . حلوایی با آرد و خرما و ادویه مخصوص درست کرده و به قبرستان می روند و حلوا را بین مردم تقسیم می کنند .
سفره هفت سین طبق سنت ایرانی هاست با این تفاوت که در سفره از لبنیات خود نیز می گذارند . مرغ پرکنده نپخته ای را که در سـفره گذاشته و باید سال کهنه از آن عبور کرده باشد را بعد از تحویل سال می پزند و اعضای خانواده مصرف می کنند . چنگی ها نواختن کرنا و نقاره را اطراف خانه بزرگان ایل شروع می کنند و انعام ( عیدی ) می گیرند سپس به در چادر دیگر خانواده ها می روند و به همین ترتیب عمل می کنند . سیزده روز عید را به همین منوال به دید و بازدید می پردازند . اکثرا به خصوص بچه ها در سال تحویل لباس نو می پوشند . تا امکان داشته باشد شب های عروسی در این ایام برگزار می شود . آن ها به این باورند که اولین عید غدیر در روز اول بهار اتفاق افتاده و به همین خاطر عید غدیر هم برای آن ها بسیار پر اهمیت است . قبل از تحویل سال سعی می کنند کدورت ها از بین برود ، قهرها آشتی می کنند با رسیدن سال نو همدیگر را می بخشند ، در صورت امکان سوگوارها را از لباس سوگ در می آورند یا حداقل کودکان آن ها را . چنگی ها اولین مقام موسیقی را در خانه ی افراد سوگواری که قرار بر درآوردن جامه سیاه دارند ، می نوازند و با اجازه آن ها در چادرهای دیگر نوروز باستانی را جشن می گیرند و به نواختن مشغول می شوند . در این ایام رزق و روزی با زایش گوسفندان فراوان است و هیچ شبهه ای برای ناشاد بودن نیست .
سلام
تشکر ویژه از خانم پروین بهمنی، بابت این یادداشت خوب و خواندنی. در این فرصت، بسیار از ایشان آموختم. درترانههای موسیقی نواحی مناطق دیگری از ایران شعر زیبایی بود که ارتباطش برایم مبهم بود و همواره مشتاق بودم فلسفهاش را بدانم. چنین آغاز میشد:
بهار آمد، بهار آمد، خوش آمد
علی با ذوالفقار آمد خوش آمد
اگر این شعر از جمله مدایح میلاد حضرت علی بود تعجبی نداشت، اما از آنجا که از شعرهای سنتِ «نوروزخوانی» بود، ارتباطش جای سوال داشت. حال با خواندن این یادداشت سرکار خانم بهمنی بالاخره ابهام چندین سالۀ من هم برطرف شد: عید بهار، عید غدیر، عید یار … چه سطر زیبایی.
چندی پیش خبری از بیماریِ خانم بهمنی خواندم، امیدوارم به لطف خدا و عنایت مولا علی هرچه زودتر سلامتیِ کامل را بازیابند.
نیز، تشکر ویژه از هفتگاه بابت انتشار این مطلبِ خاص و درخشان.
سلام
تشکر ویژه از خانم پروین بهمنی، بابت این یادداشت خوب و خواندنی. در این فرصت، بسیار از ایشان آموختم. درترانههای موسیقی نواحی مناطق دیگری از ایران شعر زیبایی بود که ارتباطش برایم مبهم بود و همواره مشتاق بودم فلسفهاش را بدانم. چنین آغاز میشد:
بهار آمد، بهار آمد، خوش آمد
علی با ذوالفقار آمد خوش آمد
اگر این شعر از جمله مدایح میلاد حضرت علی بود تعجبی نداشت، اما از آنجا که از شعرهای سنتِ «نوروزخوانی» بود، ارتباطش جای سوال داشت. حال با خواندن این یادداشت سرکار خانم بهمنی بالاخره ابهام چندین سالۀ من هم برطرف شد: عید بهار، عید غدیر، عید یار … چه سطر زیبایی.
چندی پیش خبری از بیماریِ خانم بهمنی خواندم، امیدوارم به لطف خدا و عنایت مولا علی هرچه زودتر سلامتیِ کامل را بازیابند.
نیز، تشکر ویژه از هفتگاه بابت انتشار این مطلبِ خاص و درخشان.