جواد انصافی : ” نوروز فرصت مرور وجود خویش است . “
اشاره : مصاحبه اختصاصی هفت گاه با جواد انصافی ، مدرس ، کارگردان ، نویسنده و بازیگر تئاتر ، به مناسبت بهـــــــــــار ۹۴ ، در ویژه نامه بهاری هفت گاه با عنوان ” تقاطع بهار “ ، منتشر گردیده است .
برای دریافت ویژه نامه ” تقاطع بهار “ کلیک کنید .
نام جواد انصافی برای بیشتر ما همراه است با خاطره نوستالژیک ” اوستا و عبدلی ” البته حضور شیرین و ماندگارش در تئاتر سنتی ایران . به بهانه آمدن بهار و نوروز به سراغ او رفتیم تا از او جویای نوروز و جایگاه آئین های نوروزی در هنر نمایش شویم ... حاصل این گفت و گوی شیرین را در ادامه بخوانید :
علاقه شما به نمایش های آیینی ، سنتی و ســــــــیاه بازی از کجا نشأت می گیرد ؟
علاقه ی من به این نوع تئاتر به دوران جوانی ام برمی گردد . در واقع وقتی به آیین های خودمان برخورد می کردم یک حساسیت خاصی داشتم . برای مثال پای سفره هفت سین از مادرم زیاد سوال می پرسیدم که چرا سبزه را ، سبز کرده اید یا آیینه و ماهی برای چیست ؟ سوال ها ی زیادی داشتم و این مشخص بود که علاقه خاصی به چنین موضوعاتی داشتم . به دنبال این قضیه شروع به پژوهش کردم .
بعد از آن ، وقتی به مرحله ای رسیدم که فکر کردم می توانم خیلی چیزها را شخصا پیدا کنم ، شروع به پژوهش در رابطه با همه ی آیین هایمان کردم . پژوهش بر روی ۱۰ آیین ، که تا حالا ۵ آیین از این بین تبدیل به نمایش شده و مشغول پژوهش بر روی ۵ آیین دیگر هستم ، تا هر کدام تک تک تبدیل به نمایش شوند .
همه آیین های ما یک پشتوانه علمی و فرهنگی بسیار غنی دارند ، به طور مثال در آیین های نوروزی ما ، بحث خانه تکانی مطرح است ؛ یعنی ما فرش هایمان را با چوب می تکاندیم ، خاک گیری می کردیم و بعد می شستیم ، دلیل علمی آن هم این است که اگر خاک گیری نکنیم و بشوییم ، رنگ های فرش قـــاطی می شوند .
یا اینکه اگر شما فرشی را بالای ۷ ، ۸ بار بشویید ، جدا از آن که رنگ هایش قاطی می شود به صدا می افتد و فریاد می زند ! در واقع خاک در بین الیاف آن می نشیند و مانند بتن می شود و وقتی بخواهند فرش را لوله کنند صدای تق ایجاد می کند ؛ یعنی الیاف آن در حال شکستن است و این فرش در حال پوسیدن است .
یا این که سبز کردن سبزه تنها نمادی برای سبزی سفره نیست ، اصل آن یک آزمایشگاه کوچکی بوده است که مادران ما با سبز کردن انواع سبزه ها می سنجیدند که با آب و هوای آن سال ، کدام بهتر سبز شده است . بعد در کشاورزی آن را می کاشتند . یعنی به عنوان مثال کسی که در تهران زندگی می کرد ، می گفت امسال جو و عدس بهتر رشد کرده است ؛ پس این را می کاریم یا در بندر عباس گندم و ماش بهـــــــــتر سبز می شود ، در تبریز می گفتند نخود بهتر سبز شده است . همه سین های ما بر سر سفره هفت سین جدا از این که پشتوانه علمی دارند ، پشتوانه عرفانی و پزشـــکی هم دارند . مثلا مادربزرگ ما همــــــیشه در جیـــــب مان سنــــــــجد می گذاشت . وقتی می پرسیدیم چرا ؟ پاسخ می داد : پوست آن برای پوستت خوب است ، گوشتش برای گوشتت و هسته آن برای استخوان هایت خوب است . در حال حاضر در علم پزشکی ثابت شده است که هسته ی سنجد را باید آسیاب کرد و خورد ، چون خاصیت پزشکی بسیاری دارد .
در بحث معنوی سفره ی هفت سین باید بدانیم که قرار دادن هر کدام از سین ها بر روی سفره نوبت دارد ، به طور مثال اولین چیزی که باید سر سفره قرار بگیرد ، سنجد است . چرا ؟ چون می گویند زمانی که خداوند انسان را خلق کرد اولین چیزی که در وجود انسان گذاشت مغز او بوده است یعنی تفکر .
ریشه ی کلمه ی سنجد از سنجش می آید ، یعنی سنجیده عمل کردن و سنجیده فکر کردن و چون به تفکر مربوط می شود اول این سین بر سرسفره می آید و بعد سیب را می گذارند که به قلب مربوط می شود و همچنین تا بعد .
همه این ها هم پشتوانه علمی دارد و هم معنوی و هم فرهنگی ؛ نه تنها نوروز ما ، تمام آیین هایمان چون چهارشنبه سوری و یا اسفندگان و تیرگان و … پشتوانه ی علمی دارند .
با توجه به این که در زمینه تئاتر سنتی ایران چند کتاب هم منتشر کرده اید ، وضعیت پژوهش در تئاتر را چگونه ارزیابی می کنید ؟
متاسفانه به جرات می توان گفت که ضعیف است . چون تنها دو یا سه نفر هستند که کار پژوهشی انجام می دهند و آن را تبدیل به نمایش می کنند یا حتی سوژه ای انتخاب می کنند که در مورد آن پژوهش کرده باشند ، آقای دکتر فتحعلی بیگی ، دکتر ناصربخت و … که به تعداد انگشتان دست هستند . در واقع من فکر می کنم باید جوان ها را تشویق کرد که به سمت آیین های خودمان بیایند ، بعد پژوهش کنند و آن را تبدیل به نمایش نمایند . حداقل این است که این نمایش ها را ببینند تا جرقه نوینی در ذهن آن ها به وجود بیاید .
به احتمال زیاد از ۱۶ فروردین ماه سال جدید ، نمایشی مربوط به عمو نوروز و حاجی فیروز را به روی صحنه می بریم که مربوط به نوروز و آیین های نوروزی است . من فکر می کنم بچه های هنرمند خیلی زود می توانند این موضوعات را پیدا کنند .
با توجه به این که شما مدرس تئاتر هستید و با نسل جوان سر و کار دارید ، علاقه نسل جوان را به تئاتر سنتی ایران چگونه می بینید ؟
متاسفانه باز هم با بگویم کم است . به این دلیل که در دانشگاه ها راجع به این موضوع بسیار کم صحبت می شود و اصلا جزء واحدهای درسی نیست . در حال حاضر آقای فتحعلی بیگی تلاش می کنند که این موضوع به واحدها اضافه شود . خیلی بد است که تئاتر اصیل ایرانی ما این پشتوانه را ندارد و در دانشــــــگاه ها تدریـــس نمی شود . زمانی که اطلاعات کمی به جوان ها داده می شود مشکل پیش می آید و علاقه آن ها هم کم می شود .
به نظر شما در نمایش های سنتی ایران به چه المان هایی باید توجه شود تا نسل جوان را بیشتر به این نمایش ها جذب کنیم .
در درجه اول باید این آیین ها با امروزه مطابقت داده شود و موضوعاتی انتخاب شود که به روز باشند . مثلا در آیین چـــــــهارشنبه سوری بحث روان شناسی و جامعه شناسی داریم که اگر برای جوان ها توضیح داده نشود ، فکر می کنند که این آئین ها به روز نیـــستند . در این آیــــــین وقتــــــی می خواهند از روی آتش بپرند چون هفت عدد مقدس است ، اول باید پیرمردها و پیرزن ها از روی آن بپرند . چرا ؟ چون در بازی هم حرمت بزرگتری رعایت می شود . مورد دوم این است که هنوز شعله آتش آن قدر بالا نرفته است که این ها نتوانند بپرند . ببینید بُعد روانشناسی آن چقدر زیباست تا پیرزن ها و پیرمردها احساس پیری نکنند . بعد که شعله بیشتر شد ، جوان ها می پرند . در واقع پیرزن و پیرمردها که احساس زردی و رخوت دارند ، باید بگویند : زردی و سستی و رخوت من به تو ای آتش و بعد سرخی ، گلگون بودن و حرارت تو به من .
اگر همین موضوع را بشکافیم ، بحث روان شناسی و جامعه شناسی به روزی همراه خود دارد که بعد از باز شدن مسئله همه متوجه می شوند که چه موضوعاتی را با خود همراه دارد . وقتی در رابطه با اتحاد و همبستگی و پاکسازی محــــیط زیست صحبت می شود که محـــــــیط زیست خود را پاک می کنیم به این نتیجه می رسند که باید اضافات را بسوزانیم . شهرداری ها هم الان به این نتیجه رسیده اند و میگویند باید سوزانده شوند . پس این آیین می تواند به روز شود و مطابقت دادن به این آیین ها می تواند جوان ها را به آن علاقه مند کند .
یکی از شاخصه های سیاه بازی “حاجی فیروز“ است که برای ما ایرانی ها یکی از نماد های نوروز محسوب می شود . با توجه به این مسائل شما جایگاه نوروز را در نمایش های آیینی و سنتی چگونه ارزیابی می کنید .
در واقع نوروز تنها آیینی است که آنقدر موضوعات مختلف در خود دارد که می توان گفت صدر همه آیین ها است. من در این نمایشم ، بیست مورد در این رابطه مطرح کرده ام . در آن بحث های علمی ، جامعه شناسی و روان شناسی و … نهفته است . اگر نمایش ما را تمــاشا کنید می بینید که در آن موضوعاتی مطرح می شود که برای خیلی از آدم ها باورنکردنی است . مطلبی که تا به حال به آن توجه نکرده اند.
حالا که صحبت از سیاه بازی و نوروز و نمایش های سنتی شد ، جا دارد از آقای سعدی افشار هم یادی کنیم . شما خاطره ای از ایشان دارید که برای ما نقل کنید ؟
خدا رحمتشان کند . یک خاطره بسیار خوشی که از ایشان دارم مربوط به جشنواره ی نمایش های سیاه بازی ست که در سال ۸۷ برگزار شد و از ایشان به عنوان پیشکسوت دعوت شد . پسر کوچک من قرار بود برای اولین بار در آن جشنواره سیاه شود ، ما رسم بسیار زیبایی داریم که زمانی که جوانی می خواهد در یک محفل رسمی سیاه شود باید اول لباسش را بپوشد و از یک پیشکسوت دعوت کنیم که به روی صحنه بیاید و او را سیاه کند و اجازه رسمی برای سیاه شدن به او بدهیم .
خوشبختانه آقای سعدی افشار حضور داشتند و من از او خواهش کردم که به روی سن بیاید و دوات سیاه را آوردم و ایشان صورت پسر من را سیاه کردند و برای اولین بار رسما در یک جشنواره سیاه شدند . در واقع از ایشان اجازه گرفتند و ایشان با سیاه کردن صورت او و با این رسم زیبا به او اجازه دادند که کارش را شروع کند .
کمی از برنامه های تئاتری خود در سال ۹۴ بگویید .
در حال حاضر بر روی دو پروژه کار می کنم ، یکی برنامه نوروزی است که قرار است اجرا شود که من در واقع بر روی فرم دوم که مربوط به کودک و نوجوان است مشغول به کار هستم انشالله بتوانم اسفند ۹۴ یا فروردین ۹۵ آن را برای کودک و نوجوان به روی صحنه ببریم که به راحتی هضم شود . ممکن است مطالبی که در اجرای امسال از آن استفاده می شود برای کودکان سنگین باشد . ما قسمت راحت آن و یا موضوعاتی که بزرگسالان خیلی به آن توجه ندارند را انتخاب کرده ایم ، مثل ننه پیرزن . ننه پیرزن شخصیتی است که منتظر عمو نورز است و خانه تکانی و نظافت می کند ولی در حین انتظار خوابش می برد . عمـو نوروز که می آید و می بیند او خوابیـــده است نارنجـی که برای او هدیه آورده را آنجا می گذارد و کمی هم از آن می خورد و می رود . پیرزن که از خواب بیدار می شود گریه و زاری می کند و با هر گریه و زاری او باران و برف می آید . من این داستان را به روز کرده ام . ننه پیرزن که داد و بی داد می کند حاجی فیرز می آید و می گوید چرا داد و بیداد می کنی ؟ پیرزن می گوید عمو نورز آمده و رفته است ، من می خواهم او را ببینم . حاجی فیروز می گوید شما نمی توانید به هم برسید چون تو سرمایی و عمو نوروز گرما ، اگر همدیگر را ببینید تو آب می شوی . پیرزن اصرار به دیدن عمو نوروز دارد . حــــــــــاجی فیروز قبول می کند و با هم بین مردم می روند تا عمو نوروز را ببینند . ناگهان بادی می آید که ننه پیرزن را از بین می برد و او را آب می کند و نسیم می آید . نسیم بهاری هم در واقع هم باد بهاری و هم باران بهاری است . بچه ها از نسیم سوال می پرسند که نسیم بهاری تو چه کار می کنی ؟ می گوید که اگر من نباشم که بهار نمی آید . چون من باید باد بوزم و باران بریزم تا درخت ها و زمین سبز شود . بچه ها هم هر سوالی که داشــــــــته باشند از نســیم می پرسند. در واقع به بچه ها می گوییم حرف هایی که بزرگ تر ها می گویند را گوش کنید چون پشت حرف آنها پشتوانه ای وجود دارد .
نام نمایشی که نوروز اجرا می شود چیست ؟
عمو نوروز و حاجی فیروز .
آقای انصافی لطفا در پایان برای مخاطبین هفت گاه یک جمله ی بهاری بگویید .
من برای ایرانیان عزیز آرزو می کنم که همان طور که در رسم و آئین قدیمی ما این است که وقتی سر سفره آینه داریم و مادر خانواده قبل از سال تحویل آینه را تک تک جلوی همه ی افراد خانواده می گرفت تا آن فرد درون و گذشته ی خویش را خیلی سریع مرور کند که چه کارهای خوب و بدی کرده است و بدی ها را دور بریزند ، انشاءا… که همه یک مرور سریع در وجود خود داشته باشند و همیشه با خوبی و شادی زندگی کنند .