مِستِر نایس یا آقای هالو؟!

نگاهی جامعه شناسانه بر فیلم Mr. Nice ساخته برنارد رزmohr ekhtesasi

mr nice

هاوارد یک ولزی تمام عیار است. همه ی خصوصیات و مشخصه های ولز در او یافت می شود. قبله آمال و آرزوهایش آکسفورد است. نه تنها برای او که برای همه ولزی ها ، چنانکه وقتی در دانشگاه پذیرفته می شود همه مردم در خیابان به او تبریک می گویند! چنانکه او در کودکی بهترین است اما جدی گرفته نمی شود! مسخره می شود! کتک می خورد و استثمار می شود! درست همانند ولز که اگر پیشرفته ترین هم باشد باز زیر سلطه انگلستان است و جدی گرفته نمی شود.

هاوارد ، در جوانی بعد از رفتن به آرمانشهرش (آکسفورد) با ترس ِ یک کودک با محیط جدید روبرو می شود. همچون یک ولزی ِ تمام عیار!  و همه فرامین و قوانینی که به او گوش زد می شود را بی چون و چرا می پذیرد. و تنها چیزی که در این بین به یک ولزی ِ استثمار شده جسارت خطر کردن می دهد، بنگ است. مخدر و روابط جنسی آزاد و باز او را از آنچه به آن عادت کرده و پذیرفته ، به عنوان یک انسان دسته سوم ، دور می کند و اعتماد به نفس تغییر دادن به او می دهد. در واقع هاوارد با پذیرفتن مخدر و روابط جنسی آزاد و باز  به شکل تازه ای استثمار می شود . دسته و طبقه خود را تغییر می دهد ، دسته سوم به دوم! اما باز در حد یک انگلیسی درجه دو باقی می می ماند. معتاد با یک ازدواج شکست خورده و در مرز استثماری جدید.

 یک ولزی ِ باهوش اما به علت استثمار تاریخی بی دست و پا  و گاهاَ مشنگ ! حتی اگر بهترین قاچاقچی هم باشد، دسته دومی است و بله قربان گو. در حد همان انگلیسی دسته دومی که مانند هاوارد چون زورش به بالاسریش نمی رسد گوشی تلفن عمومی را از عصبانیت می شکند. تنها حرکت اعتراضی یک گروه آدم مسخ شده و استثمار شده! وندالیسم!

و دسته دومی که باشی ، حتی اگر انقلابی هم باشی ، چون ایرلندی هستی، برده ای! برده روابط جنسی آزاد وباز  و مخدر و نوچه هستی. نوچه باندهای قدرت ! ولی چون تو را مسخ کرده اند هِی اصرار داری که “من انقلابی ام رفیق!” ( اشاره به دوست هاوارد که یک انقلابی ایرلندی است.)

و نهایتا اینکه من به عنوان یک تماشاچی ، یک ولزی ِ خرابکار و قاچاقچی و معتاد ولی حداقل وفادار به زنی که از او باردار است را ترجیح می دهم به یک ایرلندی که باد در دماغش می اندارد که “من انقلابی ام!” ، اما دقیق که نگاه می کنی او نوچه هاوارد است، نوچه یک ولزی ِ بی دست و پا ! گرچه به ظاهر رئیس او باشد!

نهایتا مردم ساکن در امپراطوری بریتانیا سه گروه اند. هاوارد قبل از قبولی در آکسفورد و خانواده و همسایه هایش با خیالی از یک اتوپیا و پذیرش هیچ بودن خود که دسته سومی محسوب می شوند. هاوارد ِ پس از بنگ ( آنجا که فیلم رنگی می شود ، یعنی شروع مرحله ای جدید از زندگی اش ، مرحله ای پر از رنگ برای فریب او و امثال او ) به دسته دوم می پیوندد. طبقه ای که چه قاچاقچی باشد و چه انقلابی ، گرچه سهم کمی از سود نصیب اش می شود ، خود ابزار پر کردن جیب دسته اول است که دور میز می نشینند و پول ها نهایتا نصیب آنها می شود . طبقه ای که کمترین خطر را می کند و اسیر هیچ بنگ و اعتیادی نیست ، بلکه مانند صاحب سگ هایی است که قلاده به دست است، قلاده مردمان دسته دوم و سوم!

نویسنده مهمان: الهام صادقی

مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

9 − سه =