ناگفته‌های جیرانی از بروشور تانخورده «دختر لر» و حکایت آدم‌هایی که خاطرات را مصادره کردند

فریدون جیرانی در ادامه‌ی گفت‌وگویش درباره‌ی واقعیت موجود تاریخ سینمای ایران و دغدغه‌هایش برای آن سخن گفت.

فریدون جیرانی-سینما

به گزارش هفت گاه به نقل از ایسنا، در بخش دوم این گفت‌وگو که در آستانه‌ی ۲۱ شهریور ماه روز سینما منتشر می‌شود، ناگفته‌های این هنرمند را درباره‌ی برخی مقاطع تاریخی و ستاره‌های سینما می‌خوانیم.

چقدر منابع تاریخی موجود به واقعیت تاریخ سینمای ایران نزدیک هستند؟

 من در دهه ۷۰ پیش از اینکه فیلم «قرمز» را بسازم، ۱۰ سال از عمرم را در کتابخانه ملی، دانشگاه تهران و مجلس گذراندم تا گذشته سینمای ایران را بررسی کنم. البته کتاب بسیار مفیدی به نام «تاریخ سینمای ایران» نوشته جمال امید وجود دارد که بسیار مفید هم است اما همان کتاب نشان می‌دهد که مورخ در بخش‌هایی با کمبودهایی روبرو بوده است که نتوانسته منابعی درباره‌ی آنها پیدا بکند تا خلاء‌های موجود در کتابش را پر کند.

 به چه علت این اتفاق افتاده است؟

چون هیچ مصاحبه جامع و کاملی در گذشته یا حال با سازندگان فیلم و هنرمندان مختلف وجود ندارد. من تلاش کردم تعدادی از هنرمندان گذشته را پیدا کنم و با آنها صحبت کنم اما تا به نقطه گفتگو می‌رسیدیم در بسیاری از نقاط مبهم، از آن مسائل گذر می‌کردند یا در شرایط فعلی ترجیح می‌دادند که به آن اشاره نکنند. در حالیکه در تمام دنیا، فیلمسازان و بازیگران بسیار صریح مصاحبه می‌کنند و همین گفت‌وگوها، سند تاریخی مورخانی می‌شود که درباره آنها می‌نویسند.

من اگر بخواهم درباره روح‌انگیز سامی‌نژاد اولین بازیگر زن سینمای ایران که یک مقاله هم درباره آن نوشتم، بنویسم به کجا باید مراجعه کنم؟! جز مصاحبه تصویری آقای تهامی‌نژاد در فیلم «از مشروطیت تا سپنتا» و نظرات پراکنده سامی‌نژاد هیچ اطلاعات دیگری پیدا نمی‌کنید!

یک بازیگر زن دیگری داریم به نام ایران قادری که از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۴ _ ۳۵ ستاره تئاتر ایران بوده است و اگر از آقای انتظامی هم بپرسید ستاره تئاتر ایران چه کسی بوده است؟ او قادری را معرفی می‌کند.

ایران قادری بعدها در فیلم‌های فارسی، مادر فردین می‌شود و بعد هم در دهه ۶۰ در گمنامی از دنیا می‌رود اما من جایی ندیدم که مصاحبه‌ای با او انجام شده باشد و درباره‌ی زندگی‌اش صحبت کرده باشند. ایران دفتری هم داریم که به اندازه ایران قادری در حوزه تئاتر شهرت نداشته است اما با او هم مصاحبه‌های اندکی وجود دارد.

شما گویا تحقیقاتی درباره‌ی ستاره‌های زن داشتید؟

من تحقیقی درباره ستاره‌های زن در سینمای ایران دارم که همه آنها سرنوشت تلخی داشته‌اند. البته یک‌بار به ناصر ملک مطیعی گفتم که ایشان بعد از شنیدن آن به من گفت، مگر بازیگران مرد ایران سرنوشت خوبی داشته‌اند که بازیگران زن سرنوشت تلخی دارند؟!

از دیدگاه من زنانی که آغازگر بودند، در دوره سختی بازیگری را شروع کردند. ایران قادری، ایران دفتری و … همه بازیگرانی که در سال ۱۳۲۰ از تئاتر شروع کردند و عده‌ای را هم نمی‌توان پیدا کرد. من مدتی نزد خانم لاله تقیان رفتم تا ریشه چند بازیگر را پیدا کنیم که در تئاتر اول کار می‌کردند.

شاید در تحقیقاتی که از خانم تقیان چاپ نشده اطلاعاتی درباره خانم شارل مارلی گل یا اگر اشتباه نکنم خانم ملوک حسینی باشد، اما من نشانه‌هایی از آنها پیدا نکردم، هیچکس نبوده که درباره زنان آغازگر تئاتر بنویسد.

البته در حال حاضر نیز از هیچ بازیگر پس از انقلاب که مصاحبه خوبی با او شده باشد، نیست و نسل بعدی که بخواهد تحقیق کند هیچ منبعی ندارد.

درباره‌ی خبر درگذشت روح‌انگیز سامی‌نژاد و خاطره‌ای که از آن دارید، صحبت کنید؟

همه فکر می کردند که زمان بسیاری از درگذشت روح انگیز سامی‌نژاد می گذرد، در حالی که او سال ۷۶ فوت کرد. شخصی به من زنگ زد و از درگذشت او خبر داد که من گفتم که مگر او زنده بوده!؟ هنگامی که من به خانه روح انگیز سامی‌نژاد رفتم، تمام میراث او یک نایلون بود که در آن یک جلد شناسنامه، یک بسته سیگار، مبلغ ۶ هزارتومان پول و یک بروشورنو نو نو و تا نخورده فیلم « دختر لر» بود. واقعاً دل آدم می‌گیرد که هیچکس نمی‌دانست که اولین بازیگر زن تاریخ سینمای ایران در این سالها اینجا زندگی می‌کرده و زنده بوده است.

بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسل‌های دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.

فکر می کنید به چه دلیل آنها صحبت نمی‌کنند؟

قدیمی‌های معروف، بریده‌اند و سعی می‌کنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بی‌لطفی شده است و دل پرگلایه‌ای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید ودرباره «چهارراه حوادث» صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد.

فردین دق کرد، در حالی که می‌توانست بازی کند. در برنامه تلویزیونی اخیر هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید می‌بینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمی‌توان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او می‌توانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی می‌کرد چه اتفاقی می‌افتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بی‌غمی وجود نداشت، می توانست نقش یک پدر را بازی بکند.

شما با بازی کردن او موافق بودید؟

من اگر جای مسوولان بودم اجازه می دادم تا همه آن بازیگران بازی کنند. هنگامی که انقلاب شکل گرفت دوره بازیگری «فردین» تمام شده بود. او بیشتر یک تهیه کننده و کارگردان بود تا یک بازیگر موفق؛ ناصر ملک مطیعی نیز بازیگر موفقی بود اما دوران اوج خود را گذرانده بود. نسل در حال عوض شدن بود، دوره ورود سعید کنگرانی و امثال او بود. اگر انقلاب نمی‌شد هم این بازیگران، کم کم به کارگردان و تهیه کننده تبدیل می‌شدند و به این شکل حذف نمی شدند. مگر ایرج قادری که بعد از انقلاب بازی کرد، چه اتفاقی افتاد؟

یک فیلم بد در کارنامه بازیگری، تمام فیلم‌های خوب او را از بین می‌برد و یک فیلم خوب در کارنامه بازیگر تمام فیلم‌های بد او را از بین می‌برد. تماشاگران همیشه به آخرین اثر یک بازیگر نگاه می‌کنند. بسیاری از بازیگران زن از جمله خانم کتایون، شهلا ریاحی، آفرین بازی کردند چه اتفاقی افتاد؟ باید اجازه می‌دادیم که بازی کنند. دوران عوض شد، دوران این بازیگران نبود و اگر ما اجازه بازی به آنها می‌دادیم آنها خانه نشین نمی‌شدند و شرایط روحی بدی را پشت سرنمی‌گذاشتند و خودشان متوجه می‌شدند که با زمان تطبیق پیدا نمی‌کنند چون زمان بازیگران و فیلمسازان دیگری است.

ما نسلی را از رشد طبیعی خود محروم کردیم. در همه جای دنیا هم می‌بینید که بازیگری که مطرح است، در نقطه‌ای متوقف می‌شود چون دوره‌ی او تمام می شود، به کار دیگری روی می‌آورد.

 چرا ستاره‌های جدید این سالها هم خیلی زود کنار رفتند؟

به عقیده من زود و تلخ است که در مورد ستاره‌های بعد از انقلاب صحبت کنیم، باید در آینده به آنها بپردازیم.

به نظر شما آیا در سال‌ها اخیر اصلاً ستاره داشتیم؟

از دهه ۷۰ به بعد ستاره‌سازی در ایران رشد پیدا کرد مثلا با فیلم «عروس» نیکی کریمی و ابوالفضل پورعرب ستاره می‌شوند. در دوره اصلاحات، عکس هنرپیشه‌ها و ستاره به روی جلد مجله‌ها و روزنامه‌ها کار شد که پیش از دهه ۷۰ این اتفاق نمی‌افتاد. هدیه تهرانی، محمدرضا فروتن، محمد رضا گلزار، ابوالفضل پورعرب را داریم که دوران کوتاهی داشتند.

اما هیچکدام به شهرت برخی ستاره‌های سال‌های قبل نرسیدند و هنوز در برخی نظرسنجی‌ها آنها جلوتر هستند؟

شرایط آن زمان با حالا فرق می‌کند. دولت در شرایط این زمان بسیار دخالت می‌کند و جریان منتقدی در این مساله فعال است چون همیشه ستاره‌سازی در سینمای پس از انقلاب زشت بوده است. ستاره از رشد طبیعی در سینما برخوردار نبوده است در حالی که پیش از انقلاب ستاره از رشد طبیعی برخوردار بوده است و مردم بابت او پول پرداخت می‌کردند که وارد سینما شوند و اگر فیلم فروش پیدا نمی‌کرد دستمزد ستاره هم پایین می‌آمد در حالی که امروز چنین نیست. در سالهایی که مطبوعات به ستاره‌ها پرداختند که هنوز هم می‌پردازند، ستاره‌سازی شکل طبیعی نداشته است، به عنوان مثال گلزار گاهی اجازه‌ی کار دارد و گاهی اجازه ندارد و این نشان دهنده یک شرایط غیرعادی است. من کاری به خوب یا بد بودن هیچ بازیگری ندارم. جمشید هاشم‌پور با فیلم «تاراج» و سر بی‌مو معروف شد اما بعد از این موفقیت مدتی بود،اجازه ندادند بدون مو بازی کند. به او گفتند باید با مو بازی کند و در فیلم‌های اکشن نیز بازی نکنی، به عبارتی جلوی بازی او را گرفتند. این داستان در ایران سال‌های اخیر شکل طبیعی نداشته است اما بهروز وثوقی و فردین در آن زمان یک مسیر طبیعی را طی کردند، فردین از صفر شروع کرد و از«گنج قارون» به «مرد هزار لبخند» رسید.

فکر می‌کنم شما از معدود کارگردانی هستید که با بسیاری از بازیگران کار کرده‌اید؟

من زمانی با این بازیگران کار کردم که ستاره نبودند، زمانی که من با محمدرضا گلزار کار کردم او هنوز ستاره نشده بود، او دو فیلم بازی کرده بود که هنوز اکران نشده بود، من با گلزار سر صحنه فیلم «زمانه» آشنا شدم و با او در فیلم « شام آخر» قرارداد بستم. «قرمز» سومین فیلم هدیه تهرانی بود که با من کار کرد. اولین فیلمی که محمد رضا فروتن در آن نقش اول داشت «مرسدس» بود و دومین فیلمی که او نقش اول داشت فیلم «قرمز» بود که با من کار کرد. این بازیگران چهره هایی بودند که کارهای اول یا دوم خود را با من انجام می دادند و بعدها که ستاره شدند دیگر با هم کار نکردیم.

با بهرام رادان چطور؟

من با بهرام رادان کار نکردم، البته خیلی دوست داشتم که با او کار کنم و یکبار هم رفتیم که با هم کار کنیم که نشد..

  تا چه انداز تحقیقاتی که درباره‌ی سینمای ایران انجام دادید،ثبت تاریخی شده است؟

اولین نشریه سینما، نشریه‌ای به نام «سینما و نمایشات» بود که من در تاریخچه کتابخانه‌ها خوانده بودم که شماره دو این مجله را فقط در کتابخانه دانشگاه تهران می‌توان پیدا کرد. فکر می‌کنم سال ۷۲ بود که به کتابخانه دانشگاه تهران رفتم و مجله «سینما و نمایشات» را درخواست کردم، متصدی کتابخانه به من گفت نمی‌دانم کجا می‌توان آنرا پیدا کرد و یک سری نشریات هنری را به من نشان داد و گفت اگر در بین این‌ها بگردی شاید بتوانی آن چیزی را که می‌خواهی پیدا کنی؟ در آن زمان هنوز دوران اصلاحات نشده بود. من دو روز از صبح در کتابخانه دانشگاه تهران و در بین آن نشریات گشتم تا توانستم آنرا پیدا کنم، از آن کپی گرفتم و نسخه از آن را برای حفظ به مجله «فیلم» دادم.

فکر می کنم این سرنوشت درباره فیلم‌ها نیز وجود داشته باشد؟

پیش از انقلاب فیلم‌خانه تلاش کرد که بسیاری از نسخه‌های فیلم‌ها را خریداری یا آنها را درست کند، بعد از انقلاب نیز با تلاش آقای خوشنویس،خانم طاهری، غلام حیدری و آقای مطمئن‌زاده که در فیلم‌خانه بودند سعی کردند نسخه‌های این فیلم‌ها را جمع‌آوری کنند و فیلم‌ها را درست کنند اما بسیاری از نسخه‌ها همچنان گم است که بیشتر به قبل از انقلاب مربوط می‌شود. بعد از انقلاب هم بسیاری از نسخه‌های فیلم ناقص است. اولین فیلم پس از انقلاب فیلم «فریاد مجاهد» است که امیدوارم فیلم‌خانه نسخه‌ی خوبی از آن را داشته باشد، چون نسخه‌ای که در شبکه ویدئویی است، نسخه بسیار بدی است.

یعنی بسیاری از فیلم‌هایی که نسخه آن در دسترس نیست احتمالاً به پیش از انقلاب برمی گردد؟

بسیاری از فیلم‌های پیش از انقلاب وجود ندارد، یک سری کامل از فیلم‌های ۱۶ میلیمتری که به هیچ وجه وجود ندارد.

بنابراین آرشیو سینمای ایران، آرشیو ضعیفی است؟

بله، همین طور است.

زمانی، موزه سینما فیلم‌ها را جمع‌آوری می‌کرد، فکر می‌کنم باید جایی برای جمع‌آوری این نسخه‌ها متولی شود!

از سال ۶۴ به بعد تلویزیون از جشنواره فیلم فجر فیلم می‌گرفت ،زمانی در برنامه «هفت» تلاش کردم که این فیلم‌ها را نمایش بدهم که متاسفانه آرشیوی در این زمینه وجود نداشت و این بسیار تلخ بود که تاکنون جشنواره فیلم فجر را در تلویزیون آرشیو نکرده‌اند، در حالی که از مراسم اختتامیه هر سال فیلمبرداری شده است اما من فقط چند برنامه اختتامیه را با نامه‌نگاری و ارتباط، دستور توانستم پیدا کنم.

در همه دنیا یک آرشیو درست و حسابی وجود دارد. اینجا آرشیوی از برنامه‌های قبل از انقلاب هم وجود ندارد. نمی‌دانم یعنی هیچکس ذهنیتی از آرشیو نداشته است که برای این فیلم‌ها آرشیو درست کند! به خاطر دارم در تلویزیون مسئول آرشیو در حین مرور برنامه‌ها یک مصاحبه مسعود کیمیایی را که در برنامه «سینما سینما» ی سال ۱۳۵۶ انجام شده بود و درباره «سفر سنگ» صحبت کرده بود را پیدا کرد و به من نشان داد و با هماهنگی آقای ضرغامی از برنامه‌ی «هفت» پخش کردیم.

در صدا و سیما فیلم‌های بسیاری وجود دارد اما آنقدر اوضاع آشفته‌ای دارد که برنامه‌ها را به سختی می‌توان پیدا کرد یا اصلاً نمی‌توان چیزی را پیدا کرد و اگر بخواهید چیزی را پیدا کنید باید یکسال از زمانتان را برای گشتن در بین اطلاعات صرف بکنید. بنیاد سینمایی فارابی هم از بسیاری از مراسم فیلم گرفته است که نمی‌توان آن را پیدا کرد، بسیاری از بولتن‌ها را هم آرشیو نکرده‌اند.

به خاطر دارم هنگامی که دراوایل انقلاب برای فیلم «آفتاب نشین‌ها» به وزارت ارشاد رفته بودم، حجم بسیار زیادی بولتن را جلوی در انبار پیدا کردم که در بین آنها بولتن جشنواره فیلم تهران هم بود و برای خودم جمع‌آوری کردم. همه را در بین زباله پیدا کردم که واقعاً جای تاسف دارد.آرشیو کتابخانه‌ها هم ناقص است و اگر مجموعه کتابخانه ملی، دانشگاه تهران و مجلس را با هم جمع کنیم، شاید بتوان یک مجموعه را جمع‌آوری کرد.

در یک مقطعی به همراه رسول صدرعاملی برای تحقیق درباره‌ی انقلاب به یک کتابخانه در پاریس رفتیم. آنجا لیست کاملی از فیلم‌های انقلاب در اختیار ما قرار دادند و ظرف ۱۰ دقیقه فیلمی که مد نظر ما بود را دراختیارمان قراردادند، فکر نمی‌کنم بتوان چنین آرشیوی را با این سرعت عمل در ایران پیدا کرد. شما اگر در کتابخانه مجلس بدنبال یک اثر باشید، شاید متصدی کتابخانه مجبور شود بارها و بارها بگردد تا آن را پیدا کند که سرآخر هم پیدا نمی‌شود و خودت مجبور به گشتن می شوی تا بتوانی آن را پیدا کنی.

 پس با این حساب باید قید تاریخ سینمای ایران را زد؟

نه، نسل جدید شروع به نوشتن تاریخ سینمای ایران کرده‌اند، مجلات بعد از انقلاب نیز نسبت به پیش از آن بهتر به سینمای ایران پرداختند، مصاحبه‌هایی که بعد از انقلاب انجام شده کاملتر و دقیق تر از مصاحبه‌های پیش از انقلاب هستند.مصاحبه‌های پیش از انقلاب بیشتر با هنرپیشگان سینما بوده و حالت ژورنالیستی و عوام پسندانه داشته که بعد از انقلاب بهتر شده است. البته رشد سایت‌ها و فضای مجازی باعث شده است، آنها نقش بسیار مهمی در این زمینه داشته باشند. البته آنچه امروز از هنرمندان گذشته وجود دارد ناقص است، مثلا بخش تئاتر در کتاب «آقای بازیگر» وجود ندارد.

فکر می کنید مستنداتی که در این زمینه کار شده چقدر می تواند موثر باشد مانند مستندی که درباره آقای انتظامی ساخته شده است؟

در این زمینه از ماخذ موجود استفاده می‌کنند که چندان کامل نیست و بازیگر هم در مستند کمتر درباره خودش صحبت می‌کند. مثلا درباره‌ی فیلم «قیصر» باید به یک موضوع تاریخی اشاره کنم. نسخه فیلم « قیصر» یکبار مونتاژ شده است. گویا پیش از اکران نسخه‌ای از این فیلم در استودیو« ایران فیلم» برای عده‌ای به نمایش گذاشته می‌شود که عده‌ای در آن نشست، معتقد بودند فیلم بدی است و فروش نخواهد کرد. من از مسعود کیمیایی و عباس شباویز و حتی مازیار پرتو سوال کردم که نسخه اولی که به نمایش درآمد و همه معتقد بودند که این فیلم فروش نمی‌کند کدام نسخه بوده است و هیچکس درباره «قیصر»ی که توقیف شده است توضیح نداده است که چه چیزی به پلان آخر فیلم اضافه شده است.

 مسعود کیمیایی در این باره گفته است که حکومت می‌خواسته که قیصر در پلان آخر از قطار پیاده شود

حکومت معتقد بود که مامور پلیس باید قیصر را پیدا می کرده است تا او دستگیر شود. ظاهراً در پلان آخر نسخه‌ی اول قبل سانسور، پلیس نمی‌رسد.درباره‌ی فیلم‌های دیگر هم همین‌طور، من اخیراً در مصاحبه مفصلی که با علی عباسی تهیه‌کننده درباره سانسورهای فیلم «رضا موتوری» داشتم، چیزی به خاطر نمی آورد در حالی که من خوب به خاطر دارم در اکران عمومی در برخی از دیالوگ‌ها روی نگاتیو خط کشیده بودند. اما او یادش نبود و حافظه نداشت. من فکر می‌کنم چون یادداشت روزانه نداریم این چنین می‌شود، همه آدمها در دنیا یادداشت روزانه دارند که کمک می‌کند تا بسیاری از اتفاقات در خاطره افراد بماند، این کار را اسدالله اعلم انجام داده است که در تاریخ ما بی نظیر است.

 در حال حاضر چیزهایی را که متناسب با موقعیت و به نفع شان نیست را تغییر می دهند!

بله!برخی چیزها خاطره است که هنگامی که با افراد صحبت می‌کنید آنها را به نفع خودشان تغییر می‌دهند، منوچهر کی مرام کتابی به نام «رفقای بالا» نوشته است، او بخشی از کتاب را درباره خودش نوشته است که با واقعیات مغایرت دارد. به عنوان مثال اگر شما خبری درباره عباس شباویز، خانی و من بنویسی که قصد ساختن فیلمی را داشته‌ایم، عباس شباویز و خانی که فوت کرده‌اند پس شما چطور می‌توانی مطمئن شوی که من تا چه اندازه دراین باره درست گفته‌ام؟! بنابراین عده‌ای بسیاری از خاطرات را، بعد از مرگ عده دیگر به نفع خودشان مصادره کرده‌اند. مگر این که در این زمینه مطالعه و تحقیق شود تا بتوان نتیجه‌گیری کرد..

 شما خودتان گفت‌وگوهای مفصلی داشته‌اید. آیا از این، گفت وگوها استفاده کرده‌اید؟

متاسفانه نشد که از این گفت‌وگوها استفاده کنم، من با «ایرن» گفت‌وگوی مفصلی انجام دادم که متاسفانه نتوانستیم چاپ کنیم.

نتوانستید یا نشد؟

شاید بخشی من تنبلی کردم، در قسمتی شرایط مناسب وجود نداشت، این کتاب در دست ناشر است که به تنظیم نهایی نیاز دارد.

با چه کسانی مصاحبه کرده‌اید؟

من با افراد زیادی مصاحبه کردم که بسیاری از آنها را در جایی استفاده نکرده‌ام، مصاحبه من با فردین بیش از آن چیزی است که چاپ شد، با ناصر ملک مطیعی نیزمصاحبه مفصلی دارم که چاپ نشده است، با آقای ورجاوند اولین معاون سینمایی وزارت ارشاد مصاحبه خوبی انجام داده‌ام که در حال حاضر از دنیا رفته است و تا کنون هم در جایی از آن استفاده نکرده‌ام و نتوانستم کتاب آن را هم چاپ کنم.

 تصمیم ندارید از آن‌ها استفاده کنید؟

علاقه‌مندم که این کارها به سرانجام برسند اما چون در کار تحقیقی و کتاب درآمد نیست و برای آن باید زمان بسیاری صرف کرد بنابراین از زندگی روزانه خود جا می‌مانم بنابراین بسیاری از کارها در زندگی روزانه نیمه تمام می‌ماند.

امید روحانی هم آرشیو غنی و بی‌نظیری دارد که زمان رسیدگی به آن را پیدا نکرده است. من معتقدم باید این آرشیو را به نسل جوان‌تری که علاقه مند است تحویل بدهیم چون آنها دوست دارد از این منابع استفاده کند. من آرشیو بسیار خوبی از یادداشت‌ها و بریده‌های روزنامه‌ها را که تا سال ۸۴ جمع‌آوری کرده‌ام، داشتم اما بعد از مدتی که دیگر فضای نگه داری از آنها را نداشتم جمع‌آوری آن را محدود کردم.

نمی‌توانید این آرشیو را به موزه سینما بدهید تا از آن نگه‌داری کند؟

موزه سینما خودش تمام روزنامه‌ها را دارد، این آرشیو را باید در اختیار کسی قرار بدهم که از آن استفاده کند، مرکزی که علاقه‌مندان بتوانند به آن مراجعه کنند و از این اطلاعات استفاده کنند.

سال ۶۳ مطالبی را از انجمن سینماداران گرفته‌ام که هنوز هم آن را دارم اما نتوانستم خودم از آن استفاده کنم. فیلم‌نامه نویسی و کارگردانی کاروقت گیری است. من مدتی است که تصمیم دارم فصل اول کتابم را که درباره تاریخ سینمای ایران است دربیاورم که وقت نمی‌شود.

شما تاکنون کتابی منتشر نکردید؟

من تا کنون بیشتر مقاله و مصاحبه داشته‌ام اما کتاب نداشته‌ام. پنج سال است که چاپ این کتاب را پی گیری می کنم که تا کنون فرصت نکرده‌ام آن را به سرانجام برسانم.

مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × 4 =