همه چیز در خدمت قصه / قسمت دوم (فصل۱)
یادداشتی بر قسمت دوم فصل یک سریال ” بازی تاج و تخت * “
قسمت اول از فصل اول سریال “بازی تاج وتخت” با یک سوال به پایان می رسد ، اینکه ” بِرن ” ( پسر ند استارک ، فرمانروای وینترفیل ) زنده می ماند یا نه ، که دیدیم زنده ماند . در واقع بر اساس علم پزشکیِ امروز ، در حالت کما به سر می برد .
بزرگترین ضعف این قسمت را می توان عدم پاسخگویی به چرایی و چگونگی زنده ماندن بِرن ، آن هم پس از سقوط از ارتفاع بسیار زیاد دانست ، گرچه امیدواریم حداقل در قسمت های آینده به این ابهام پاسخ داده شود …
به طور معمول در قسمت های اولیه ی سریال ها ، اطلاعاتی به مخاطب داده می شود تا او بتواند براساس آن ها شخصیت های مختلف را بشناسد ، روابط میان آنها و روند منطقی پیشرفت داستان را درک کند و مسلما انتظار دارد رخدادهای سریال با توجه به آن ها رقم بخورد ؛ اما در ما در این قسمت می بینیم که ” تیریون لنیستر ” ( برادر کوتوله ی ملکه ) که فردی بسیار عیاش و خوشگذران است به همراه ” جان اِسنو ” (پسر حرامزاده ی نِد استارک) و عمویش راهی قلعه ی سیاه ( دیوار امنیتی که هفت اقلیم را از هجوم اقوام وحشی حفظ می کند ) می شود . چرا باید تیریون به دیوار قلعه ی سیاه برود ؟! او نه سرباز است نه منصبی حکومتی دارد که بگوییم برای این مسئله راهیِ چنین جای سرد و سختی می شود ؟! و حتی قلعه ی سیاه در راه رسیدن به پایتخت قرار ندارد که بگوییم اجباراً برای استراحت در آنجا توقف کرده اند !
یکی دیگر از صحنه های بی منطق این قسمت مربوط می شود به زمانی که ” مادر بِرن ” ( همسر نِد استارک ) پس از اینکه مطمئن می شود کسی قصد کشتن ” بِرن ” را داشته به همان برجکی که ” بِرن ” از آنجا سقوط کرده می رود و بدون هیچ تلاش و جستجویی به محلی می رسد که ملکه و برادرش در حال عشقبازی بودند ، می رسد و یک تار موی بلوند پیدا می کند ! در اینجا ضرب المثل ” پیدا کردن سوزن در انبار کاه ” مصداق دارد و گویا کارگردان می خواسته با پیدا شدن آن تار مو ، هر چه زودتر این مسئله را به سرانجام برساند و پازل ناقص خود را کامل کند .
اما در کنار این ها باید به این نکته ی مثبت هم اشاره کرد که کارگردان سعی کرده هدفش از نشان دادن صحنه هایی همچون صحنه های عشقبازی نیز در روند منطقی داستان باشد ، به همین دلیل است که هیچکدام از این صحنه ها اروتیک نیستند . تنها صحنه ی اروتیکی که در این قسمت دیدیم مربوط به صحنه ای است که ندیمه ی ” دِنِریس تارگریان ” می خواهد نحوه ی معاشقه درست و موثر را به شاهزاده خانم بیاموزد تا او بتواند همسر جنگجو و وحشی خود را تحت اختیار خود درآورد و این اسبِ وحشی (کال ، لقب رئیس قبیله ) را رام کند .
آنچه که باعث می شود مخاطب تمایل به دنبال کردن این سریال داشته باشد ، این است که تا به اینجا ، سریال ریتم درستی داشته و مخاطب را توانسته سرگرم کند و خسته نکند و برای کشف مجهولاتی که باقی مانده است ، مشتاق نگه دارد .
قسمت دوم سریال همچون قسمت نخست آن با ” بِرن ” پایان می یابد . با باز شدن چشمان او این قسمت به پایان می رسد . از کما خارج شدن ” بِرن ” اتفاقات بسیاری را می تواند در پیش داشته باشد که باید ببینیم کارگردان چگونه می خواهد آن را رقم بزند .
سحر نوروز- هفت گاه
میشه عکس هایی از صحنه های فیلم رو هم بذارید ؟ آدم یادش نمی مونه که راجب کدوم صحنه دارید حرف می زنید . با تشکر
عاشقانه موسیقی این سریال رو دوست دارم و واقعا خوشحالم که یک ایرانی چنین آثار فوق العاده ای را خلق کرده .
Sepas 👍
وااای من چقدر عاشق بازی تیریون لنستر هستم . یک کوتوله ی دوست داشتنی که البته در قسمت های بعدی واقعا نقش پر رنگ تری هم داره و فوق العاده ست