یادداشتی بر تئاتر “پوتین ها” به نویسندگی و کارگردانی کاوه مهدوی
به بهانه حضورش در سی و دومین جشنواره تئاتر فجر
ما هم در سینما و هم در تئاتر یک ضعف ریشه ای و اساسی داریم که این ضعف چنان ریشه ای است که می تواند همه زحمت های ما را هدر دهد ، در سینما ضعف در فیلنامه و در تئاتر ضعف در نمایشنامه! به خصوص که… در امری دشوار چون نمایشنامه نویسی ، هرکسی با هر سطحی از دانش و علم وارد می شود و به جای اینکه از کارهای بزرگان این رشته در ایران و جهان مشق بنویسد ، الزام می داند که خود دست به قلم شود ، کاری چنین مهم و دشوار را خود به دست بگیرد و نهایتاً زحمت های خود و گروهش را نابود کند.
“پوتین ها” ایدۀ بسیار جالبی دارد. ایده ای جسورانه در مورد دفاع مقدس. اما متاسفانه این کیفیت تنها در سطح ایده باقی می ماند و نمایشنامه سست و بی چهارچوب پیش می رود. کاراکترها حتی به تیپ هم تبدیل نمی شوند و مخاطب مجبور است خودش چیزهایی را تصور کند و روابط و چرایی هایش را کشف نماید. که نهایتاً هم موفق به این کشف نمی شود ! چرا که کاراکترها معرفی نمی شوند ، برای حرکت و دیالوگ هایشان فلسفه ای وجود ندارد و یا اگر هم دارد ، فلسفه ای است که فقط نویسنده آن را درک می کند و کارگردانی نیز کمکی به این درک نمی کند.
بازیگرهای “پوتین ها” از دل و جان برای کار مایه گذاشته بودند اما گاهی بیش از حد لازم اگزجره بودند و دیگر اینکه نمایشنامه بدون فلسفه، بازی ِ بازیگری حرفه ای چون علیرضا مهران را هم تحت الشعاع قرار داد و بازی ِ خوب او به چشم نیامد.
و در پایان اینکه نجابت و سادگی “پوتین ها” دلچسب بود اما این دو ویژگی نه تنها کافی نیست بلکه بدون ریشه و اساس و بن داشتن ِ اثر ، بی ارزش هم هست!