پی بردن به ارزش یک انسان تنها با یک “خرمگس”

یاد داشتی بر نمایش “خرمگس”mohr ekhtesasi

هفت گاه

سحر علی پور- سرویس تئاتر هفت گاه: تراژدی، تراژدی ای که با کمدی همراه شده است. کمدی ای که وظیفه اش تخفیف دردی است که با رسیدن و دریافتن حقایق تلخ نصیب انسان می شود. جنگ، از بین رفتن هویت انسانی و تبدیل شدن انسان ها به ماشین هایی با شماره هایی چند رقمی.

این واژه ها می تواند تا حدودی ماهیت تئاتر “خرمگس” را برای ما روشن سازد. تئاتر “خرمگس” به نویسندگی و کارگردانی علی عابدی، دارای نمایشنامه ای یک دست و روان است که بن مایه اصلی اش بر مبنای تراژدی نوشته شده است اما به دلیل موقعیت ها و دیالوگ های کمیکی که در برخی از صحنه های نمایش وجود دارد، لبخند را بر لبان تماشاگر می نشاند. نویسنده توانسته است به خوبی پرسوناژهای داستان را تبدیل به شخصیت کند و به آن ها هویت ببخشد، هویتی که در واقع با هویت حقیقی انسان مغایرت دارد و این نیز به دلیل اتفاقاتی است که در گذشته و حال برای شخصیت ها پیش آمده است و امروز آن ها را در چنین موقعیتی با چنین ویژگی های شخصیتی قرار داده است.

” خرمگس” از تولد تا مرگ انسان را به نمایش می گذارد، تولدی که می تواند حاصل یک روز زندگی مشترک باشد، یک روزی که با اینکه طولش ۲۴ ساعت است اما عرضش به اندازه ای است که حتی یک ساعت از آن به اندازه ی یک زندگی طولانی است. و مرگش به خاطر سرخوردگی ها و لطماتی است که دیگر همنوعانش به او وارد کرده اند، به گونه ای که ادامه ی زندگی در این جهان خالی از انسانیت و هویت حقیقی زندگی برایش ممکن نیست.

اما آنچه که بیش از همه اهمیت دارد این است که فاصله میان تولد تا مرگ را چگونه زیسته ای، انسانی بوده ای که همیشه سرکار!!! بوده ای یا اینکه به حقیقت زندگی رسیده ای، چرا که اگر در این جهان به درستی نزیسته باشی در جهان باقی نیز برای تو هیچ جایی وجود ندارد و دوباره به این جهان فانی تف!!! می شوی و ارزش و جایگاهت در این زمان حتی از یک خرمگس هم کمتر است.

جدای از مباحث مربوط به نمایشنامه و ماهیت اصلی کار، اگر بخواهیم بررسی کنیم که “خرمگس” در اجرا چه از کار در آمده است، می توان به بازیگری، کارگردانی و دکور صحنه ی اجرا اشاره کرد.

علی عابدی با استفاده از بازیگران حرفه ای و زبردستی چون سوسن مقصودلو، پرستو گلستانی، آرش فلاحت پیشه و محمدصادق ملکی توانسته است به خوبی دیالوگ ها و موقعیت هایی که مدنظرش بود را عینی کند که در این بین استفاده از دکوری ساده اما پرمعنا، استفاده از بشکه های باروت که در همه حال در جنگ بودن انسان را نشان می دهد و در تمامی صحنه های نمایش وجود داشت، بسیار به کمکش آمد.

بازیگران همگی بدون هیچ نقصی از عهده ی اجرای نقشی که بر عهده داشتند، برآمدند و توانستند شخصیتی که اجرای آن را بر عهده داشتند را برای مخاطب باورپذیر کنند و در این بین پرستو گلستانی نشان داد که همچنان چون یک دختر نوجوان پرانرژی می تواند بالا و پایین بپرد و هر نقشی را که به او محول می کنند، به خوبی اجرا کند. نکته ای که بازیگران جوان عرصه ی تئاتر باید به خوبی به آن توجه کنند و این بازیگران باسابقه را سرلوحه خود قرار دهند.

و در پایان، “خرمگس” انسان را به این فکر فرو می برد که در کجای جهان هستی قرار دارد و روزی که بار سفرش را بست و به مقصد اصلی و نهایی اش سفر کرد، آیا در آنجا می تواند جایگاه شایسته ای که متناسب با هویت واقعی انسان است را به دست آورد یا اینکه ارزش بودنش از یک خرمگس هم کمتر خواهد بود!

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

  1. سامان الیگودرزی گفت:

    سلام.
    نویسنده بیش از حد دچار فلسفه بافی شده. و گویا برای اینکه مطلبش طولانی شود مجبور شده ببافد و ببافد… و در این بین فکر میکنم در جاهایی به تئاتر دیگری پرداخته

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

4 × سه =