پایبندی به اصول فقط در تئوری موسیقی، نه در عمل، و نه در مرام !

یادداشتی بر کنسرت گروه “چاوک” در فرهنگسرای نیاورانهفت گاه

هفت گاه

در میان جوانانی که در حوزه موسیقی سنتی فعالیت می کنند، شجاعت اجرای زنده ی ساز و آواز به حداقل خود رسیده است و تصنیف خوانی هم بازار بیشتری دارد و هم آسان تر است. آسیب شناسی این مساله امری است که بحثی مفصل را می طلبد اما بی شک در دنیای تکنولوژی زده ی امروز و در جامعه ای که مایکروفر ها و مایکروویوها مشتری بیشتری دارند تا آرام پز ها و دیگ ها و دیگچه ها، در جامعه ای که پیتزا فروشی صف دارد و مغازه ی سبزیِ قرمه فروشی خالی است، در شرایطی که پیامک زدن حتی بر تلفن زدن ارجحیت میابد و در سرزمینی که بچه ها هم به جای عروسک و ماشین و توپ، تبلت به دست  دارند، دل و دماغ و حوصله ی شنیدن ساز و آواز ، کیمیاست. سلیقه ی ما در همه چیز ماشین زده و سرعت طلب شده است و “گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم ” برای خیلی ها که طعم حلوا را فراموش کرده اند، بی معناست. ما امروزِ  روز فقط و فقط برای نوستالژی بازی که آن هم برخواسته از نوعی مُد قدیمی پسندی است، تصنیف های قدیمی را گوش می کنیم و گاهی زمزمه، و چنان ژست میگیریم که گویی خواننده ی آن پدربزرگ ما بوده و… ! تصنیف برای ما لقمه ای آماده، راحت الحلقوم و شیک است که در ورای این ویژگی ها به ما اعتبار و پرستیژ موسیقی سنتی گوش کردن هم می بخشد! به قول معروف : ” هلو، بپر تو گلو” ی نابی است! و امروز وجود چنین جریان تصنیف خوانی و البته تصنیف پسندی در جامعه ی ما را کمتر کسی می تواندانکار کند.

حال در این اوضاع و احوال، پایبندی گروه نوجوان “چاوک” به اوصول موسیقی سنتی و اجرای ساز و آواز توسط آنها خود امتیازی بزرگ محسوب می شود که مایه ی امیدواری است.

اما این پایبندی به اصول به تنهایی کافی نیست و برای یک اجرای زنده ی موفق باید تجربه زیادی کسب کرد و نباید شتاب زده و به عشق دیده شدن، تن به اجراهای زنده ی بی کیفیت داد.

اجرایی که در قسمت اول آن هر کس به گونه ای ساز خود را می نواخت و تنبک و دف چنان ناهماهنگ و از سر بی میلی نواخته می شدند که مایه ی آزار مخاطب بودند و دیگر صدای خواننده و تار به گوش نمی رسید. در واقع نوازنده ی ضرب و دف به نوعی زحمات خواننده و نوازنده تار را به هدر داد. البته همین نوازنده در اجرای گروهی ( قسمت دوم کنسرت ) بهتر ظاهر شد، که البته علت آن ظرافت اجرای ساز و آواز و حساسیت درست نواخته شدن هر سازی در آن است و اینکه معایب راحت تر به چشم می آیند.

در اجرای گروهی که مراتب اجرای موفق تری بود نوازندگان نی و کمانچه و سه تار موفق ظاهر شدند و اجرایشان اصولی و برخواسته از دل بود، گرچه نوازنده بم تار با استفاده از تیونر برای کوک کردن سازش پاییندی گروه به اصول موسیقی سنتی را مخدوش کرد.

خواننده گروه و همخوان نیز با همه انرژی برخواسته از شور نوجوانی شان اجرا کردند ، نوجوان بودنی که البته به گفتن ” خسته نباشید ” به هم گروهی هایشان، حین اجرا، ختم شد ! در واقع این دو چنان هیجان زده بودند از روی سن رفتن و اجرای زنده داشتن که چهارچوب اجرای زنده را فراموش می کردند ( شاید هم اصلاً آن را نیاموخته اند ) و زمانی که در میان یک قطعه خواننده باید سکوت کند و نوازندگان در حال نواختن هستند، با یکدیگر شروع به حرف زدن می کنند و فراموش می کنند که صدای پچ پچه های آنان را مخاطبین می شنوند و این صداها مایه ی خنده مردم می شود.

در مجموع، از آنچه بیان شد نتیجه اینکه صرف توانایی نواختن ساز و خواندن آواز ، دلیل بر توانایی اجرای زنده و برگزاری کنسرت نمی شود و گروه نوجوان ” چاوک ” که کنسرتشان را با قرار دادن عکسی از استاد محمدرضا لطفی بر روی سن، به او تقدیم کردند، باید پیش و بیش از استفاده از نام این استاد بزرگ موسیقی سنتی، راه و روش و مکتب او را سرلوحه خود قرار دهند و اگر او را به گفته خودشان استاد تمام موسیقی می دانند، باید شاگرد مکتب او باشند، که در مکتب او شتاب زدگی و اجراهای نصفه و نیمه بی معناست. که در مکتب او اگر “نوجوان” هم هستی و می خواهی کنسرت بدهی، باید پخته باشی، نباید از بالای سن، قبل از اجرا ، برای فامیل و دوست و آشنای خودت دست تکان دهی و سلام کنی و مخاطب عادی را فراموش کنی. در مکتب او مردم اصل هستند و موسیقی در خدمت آنها ست ، پس نوازنده و خواننده وقتی دست به فروش بلیت برای اجرایشان می زنند که مطمئن باشند که کم فروشی نمی کنند.

پایبندی گروه ” چاوک” به اصول موسیقی سنتی خوب و ارزشمند است اما این شرط ، شرط لازم است، نه کافی! و ” چاوک ” نوجوان تا آمادگی برای اجرای زنده فاصله ی  زیادی دارد، البته اگر بخواهند که در مرام و مسلک هم پیرو اساتید خود باشند!

نویسنده مهمان : الهام صادقی

مطالب مرتبط

۴ دیدگاه‌

  1. سیما گفت:

    جانا سخن از زبان ما می گویی! توی کنسرت خیلی از این گروه های جوون که میری وضعیت همینه!!
    حرف زدن باهم که عادی شده واسشون انگاری!!

  2. شربتی گفت:

    دقیقا اون چیزی که بیشتر از همه به چشم می آد عدم آموزش و توجه نکردن به منش بزرگان توی این زمینه ست.
    کاش شرایطی فراهم بشه که جوون تر ها در کنار اساتید بتونن فعالیت کنن

  3. شمس گفت:

    واااااااای توی کنسرتای بانوان که بد تر از این حرفـــــــاست.
    همه دوره هم شادن!!
    هه هه

  4. سهیل گفت:

    کاش اینجوری نشه که با رفتن استاد لطفی همه بخوان از اسم ایشون سواستفاده کنن.
    میخوای کنسرت برگزار کنی کنسرتتو برگزار کن دیگه. چیکار به کار استاد داری که بخوای با اسم ایشون واسه خودت اعتبار کسب کنی…

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو + 16 =