اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد

یادداشت ذیل به قلم “آرش کـاووســـی” به مناسبت بزرگـــداشت چهلمــــــین روز درگذشت اســتاد محـــــــــــــمدرضا لطفی، در ویژه نامه هفت گاه به همین مناســبت   (لطفی از جانب خدا ) ، منتشر شده است.

mohr ekhtesasi

لطفی از جانب خدا

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد        باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود 

استاد محمدرضا لطفی، آن پیغمبر نغمه ها، آن قلندر موسیقی و آن بزرگمرد زحمت کش و عاشقی دردانه از میان ما رفت، اما فقط جسم او از میان ما رفته است و نغمات سازش همواره در دل و جان ماست.

بیگمان بخشی از فرهنگ موسیقیایی کشـورمان دچار ضـایعه شده است، سخـن گفتن و نوشـتن در مورد چنین انسانهای بزرگ و ارزشمندی در چندین موضوع می تواند مورد شناخت و ارزیابی قرار گیرد.

هرکس به اندازه ی شناخت خود از موسیقی و آثار استاد می تواند در این شناسایی سهیم باشد به شرط آنکه اولاً شناخت لازم را داشته باشد و ثانیاً از این موضوع نقبی برای معرفی خود به میان نیاورد.

البته در حوزه ی نگارش مقاله و ارائه ی بخشی از خاطرات خود استاد به اندازه کافی در مقالات، کتاب سال شیدا، بولتن داخلی مؤسسه آوای شیدا در خصوص روند جریان موسیقی خودشان توضیحاتی ارائه داده اند که بهترین مستند در این خصوص می باشد. لیکن در مورد این بزرگمرد موسیقی، هرقدر هم مطالب ارائه گردد باز هم با توجه به دایره ی وسیع استاد در حوزه ی موسیقی بی تاثیر نخواهد بود و برای نسل های آینده همچنان جذاب و خواندنی خواهد بود.

سخن گفتن از استاد محمدرضا لطفی چندان آسان نیست. چرا که ایشان در تمامی زمینه های موســیقی چون ارکستر، تکنوازی،آواز، ساز سازی، مدیریت مراکز فرهنگی و هنری، تاثیر اجتماعی هنرمند در جامعه و …. دارای تجربه و تخصصــی ویژه می باشند.

دغدغه ی همیشگی ایشان خود موسیقی و هنرمندان این حوزه بوده است، آشنایی و معاشرت و تلمـذ نزد استادان دوامی ، برومند، شهنازی، هرمزی و اشتیاق و شعف وی برای شناخت هرچه بیشتر  فرهنگ موسیقیایی کشور، ایشـان را به یک دانشمند و هنرمند متعالی در وادی هنر کشاند.

استاد لطفی را می توان دایرۀالمعارف موسیقی بعد از صبا و خالقی در عصر حاضر دانست. اشراف ستود نی ایشان در ردیف موسیقی سازی و آوازی، تسلط بر نوازندگی اغلب سازها و همچنین شناخت و تخصص در ویژگی های موسیقی قـــدیم بالاخص دوران قاجار، از ایشان یک خبره ی موسیقی ساخته بود که این امر جز با عشق و ممارست همراه نبوده است.

شروع فعالیت جدی ایشان در اوایل دهه پنجاه در رادیو آغاز گردیده که هسته ی فعالیت اولیه ی گروه شیدا را تاسیس نهادند، در آن دوران بخش قابل توجهی از فرهنگ ملی و موسیقیایی و خاطره ی قومی این هنر، رو به نابودی و بی توجهی بوده است که با کوشش و استمرار فعالیت گروه شیدا به سرپرستی استاد لطفی ، روح تازه ای به جامعه وارد شد و همچنین راه اندازی برنامه ی گلچین هفته، به سرپرستی هوشنگ ابتهاج ، مشتاقان زیادی از این برنامه جذب موسیقی گشتند.

استاد لطفی فعالیت های مستمری در عرصه ی موسیقی انجام داده که از اهمیت بالایی برخوردار هستند که عمده ی فعالیت ایشان شامل جنبه ی آموزشی، که این امر از سال پنجاه در مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و همچنین پایه گذاری کانون فرهنگی هنری چاووش، تدریس حداقل سه نسل از مشتاقان و علاقمندان به این هنر شریف، تقویت و راه اندازی مجدد مکتب خانه ی میرزا عبدالله از سال ۸۵ تا کنون ، از فعالیت های پژوهشی، وی علاوه بر نوازندگی و آهنگ سازی دارای تالیفات متعددی نیز می باشد که می توان بعد از مرحوم روح الله خالقی او را پرکارترین نویسنده موسیقیدان نامید، ارائه ی  سخنرانی و کنسرت پژوهشی در دانشگاه هنر، تالار رودکی، همچنین سخنرانی و اجرا در خصوص تاریخ موسیقی در رادیو فرهنگ و ضبط سلسه  برنامه هایی حدود ۱۰۰ برنامه در رادیو.

اما با تمام این توانایی ها همواره عاشق بود، بی گمان زیر بار هیچ حرف زور و تذویری نرفت، به یاد دارم در  این ۸ سالی که دوره ی فعالیت مجدد ایشان بود حتی یک ریال هم نه از ارگان و نهادی و نه حتی از سالن ها و … تخفیف نگرفت و یا ندادند، اما گویا این صفت اخلاقی استاد است، چرا که بقول هوشنگ ابتهاج در کتاب “پیر پرنیان اندیــش” وی هیچ گاه در رادیو نیز ریالی برای ساخت آهنگ های خود دریافت نکرده است.

هر هنرمندی که در عرصه ی فعالیت هنری قرار می گیرد، خواه از جانب حاکمان و یا اپوزوسیون های مختلـف مورد حمایت این جناح و آن جناح قرار می گیرد، لیکن استاد لطفی عاشق موسیقی بود و در این راه متحمل فشار های زیادی گــشت  هم از اهالی موسیقی، آنها که از رو با وی دست دوستی دادند و از پشـت به عنـاوین مختلف بر او تـاختند، و هم از حاکمان وقــــت  که  انگار نه انگار که یک هنرمند تراز اول ایران زمین، در این وادی در حال فعالیت است و تشخیص جایگاه وی را یا نمی دانستـــند و  یا نمی خواستند.

در موسسه ی آوای شیدا و مکتب خانه ی میرزاعبدالله به آموزش هنرجویان و همچنین انتشار فعالیت های خـــــــود ادامه داد، و بی گمان در این ۸ سال از فعالترین هنرمندان و مؤسـسات تولید و تکثیر آثار هنری بودند که پس از گـذشت زمان  به اهمیت بیشتر این موضوع جامعه ی هنری پی خواهد برد.

استاد همواره به طبیعت سرشار ایران علاقه ی خاصی داشت و معتقد بود هنرمند جهت الهام نیاز به تفریح و گشت و گذار در طبیعت خواهد داشت. به یاد دارم وقتی به اتفاق در سال ۸۹ طی سفری که به کلاردشت داشتیم، در روستای رودبارک که یک منطقه ی ییلاقی و خوش آب و هوایی است یک جذبه و حال خاصی به ایشان دست داد که واقعا برایم ایجاد سوال می کرد، در حال گفت و گو بودیم که ناگهان متوجه شدم صدای استاد آهسته آهسته کم صدا شد و به یک باره ترجیح دادم صحبت را ادامه ندهم، سکوت معنا داری در کنار رودخانه برقرار شده و به کوه های اطراف که پوشیده از جنگل سبز بود نگاه معناداری داشت و چشمان نافذ او آرام آرام بر هم نهاده شد و زیر لب دیدم زمزمه ای می شنوم ، من که در این دوران آشنایی با استاد از سال ۷۳ تا کنون با خلقیات و احوال او آشنا بودم سکوت را برترین استراتژی خود دیدم، و بعد از مدتی شنیدم که استاد گفت کاووسی جان من اینجا داروک را ساختم ( داروک قبل از انقلاب و با شعر نیما یوشیج و صدای استاد شجریان خوانده شد.) و این خود حاکی از آن است که هنرمند همواره از جامعه شادی ها و غم ها و طبیعت اطراف خود الهام می گیرد.

به هر حال او رفت،اما آثـار و انـدیشه ی او همـواره جـاودان خواهد ماند چرا که هنـر موسیقی همـواره  جاودان است و امید است تا با شناخت ارزش های قومی و میهنی و آئینی خود همواره ادامه دهنده ی راه بزرگان پر فروغی چـــــــون استاد محمدرضا لطفی باشیم.

 نویســنده میهمان: آرش کاووســـی

مطالب مرتبط

۳ دیدگاه‌

  1. کامیاب کاکاسلطانی گفت:

    روانش شاد استاد محمدرضا لطفی.
    وبا یک بغض توفانی دلم محتاج باران شد ….
    بی تو آری غزل سایه ندارد لطفی …

  2. شاه بهرامی گفت:

    روحش شاد

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یازده − نه =