یادداشتی بر نمایش “شاخ نبات” به کارگردانی مهدی شمسایی
مهم ترین شاخصه ی یک نمایش ، داشتن قصه است . قصه ای که اگر درست پرداخت شده باشد ، به بیان دیگر به خوبی دراماتورژی شده باشد و بتواند خلق درام کند ، آنوقت است که می تواند بر مخاطب موثر واقع شود ، او را به فکر وادارد و حتی شاید به دیدن دوباره ی نمایش تشویق کند .
نمایش “شاخ نبات” به کارگردانی مهدی شمسایی که برگرفته از منظومه موش و گربه عبید زاکانی است ، با آنکه قصه می گوید اما به دلیل نداشتن دراماتورژی قوی ، نمی تواند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد . دراماتیک نشدن داستان به اضافه ی مدت زمان طولانی نمایش که حدود ۱۳۰ دقیقه می باشد و ریتم کند آن، در نهایت مخاطب را خسته می کند .
نمایش “شاخ نبات” نمایشی موزیکال است که دیالوگ های آن بیشتر بر پایه ی نظم است تا نثر . موسیقی نمایش توسط یک پیانیست که در یک گوشه سن قرار گرفته و گروهی متشکل از نوازندگان ، گروه کر و خواننده ها که در سمت دیگر سن قرار گرفته اند ، اجرا می شود . گروهی که بیش از آنکه کاربرد آن در طول نمایش احساس شود ، نمایشی بودن آن به چشم مخاطب می آید . به طور مثال پیانویی که با آن عظمت در گوشه ی سن قرار گرفته است به جز در دو قطعه ی کوتاه ، در طول نمایش صدای دیگری از آن شنیده نمی شود . گویی کارگردان بیش از آنکه به اصول تئاتر توجه داشته باشد ، درگیر فرعیات و جنبه ی نمایشی _ تزئینی اثر شده است . این مسئله در بخش های دیگر اثر نیز قابل مشاهده است .
پیش از این ذکر شد که نمایش موزیکال است و در بروشور نیز نوشته شده نمایش کمدی _ عاشقانه “شاخ نبات” . زمانی که کارگردان دو صفت موزیکال و کمدی را برای معرفی نمایش خود انتخاب می کند ، انتظار می رود نمایش با زبانی ساده با مخاطب ارتباط برقرار کند . “شاخ نبات” تقریبا اینگونه عمل کرده است ، زبانی ساده و منظوم دارد اما نمی دانم چه می شود که به ناگاه در محکمه ای که برای گربه ی ابلق صورت می گیرد ، صحبت از مسائل فلسفی ای همچون وجود و موجود و واجب الوجود می شود ! گویی کارگردان ناگهان دریافته است که بایستی با مطرح کردن چند واژه ی فلسفی ، سطح نمایشش را بالا برد . اما به این نکته توجه نکرده است که با به کار بردن چند واژه ، نمی توان سطح نمایش را بالا برد و غالبا در سادگی مفاهیم بزرگ و پیچیده نهفته است .
در کنار این ضعف ها ، نمایش نقاط مثبتی نیز دارد . “شاخ نبات” حدود ۳۰ بازیگر دارد که مسلما هماهنگی و کارگردانی این تعداد بازیگر کار دشواری است اما مهدی شمسایی توانسته این موضوع را به خوبی کنترل کند و زمانی که همه ی بازیگران به روی صحنه می آیند ، شاهد در هم گره خوردگی بازیگران نیستیم .
یکی دیگر از نقاط مثبت اثر ، طراحی دکور آن است . دکور به گونه ای طراحی شده است که این حس را به مخاطب منتقل می کند که موش ها در کتابخانه ای قرار دارند با تناسبات انسانی و اشیا نسبت به موش ها (بازیگران) عظیم الجثه اند . همچنین انتخاب فضای کتابخانه برای محل وقوع حوادث نمایش ، انتخاب هوشمندانه ای است چرا که نشانگر این است که پرسوناژهای نمایش ، موش ها و گربه ها ، از درون داستان های کتاب های موجود در کتابخانه بیرون آمده اند و در عالم واقع داستان “شاخ نبات” رخ می دهد .
با این حال نباید فراموش کرد که ، زمانی یک نمایش قابل قبول می شود که تمامی ارکان آن از قصه گرفته تا موسیقی و دکور و … همگی در چرخه ای هماهنگ با هم عمل کنند ، که متاسفانه “شاخ نبات” از رکن دراماتورژی ضعف دارد و با ریتم کند خود نمی تواند تاثیری را که مدنظر کارگردان است بر مخاطب بگذارد .