معرفی شخصیت و آثار ” اونامونو ” در خانه هنرمندان ایران
چهارمین نشست عصر فرهنگ ملل در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش سرویس ادبیات هفت گاه به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، چهارمین نشست عصر فرهنگ ملل دوشنبه ۸ دی با حضور «نجمه شبیری» استاد زبان اسپانیایی و «خاویر ارناندث» استاد زبان فارسی دانشگاه بارسلون به بررسی شخصیت و آثار «میگل دِ اونامونو» نویسنده و فیلسوف اسپانیایی اختصاص داشت.
میگل دِ اونامونو، مقالهنویس، رماننویس، شاعر، نمایشنامهنویس و فیلسوف اسپانیایی علاوه بر نوشتههای خود نقش مهمی در روشنفکری در اسپانیا داشته است. صلح در جنگ، عشق و تربیت، آینه مرگ، مه، ابل سانچز، تولیو مونتالبان، سه رمان شایان تقلید و یک مقدمه، خاله تولا، ترسا، چگونه یک رمان درست کنیم، دون ساندالیو و بازیکن شطرنج، آثار شاخص اونامونو به شمار میروند.
در ابتدای این نشست خاویر ارناندث با اشاره به اهمیت شناخت آثار اونامونو برای آشنایی با ادبیات و فلسفه امروزِ اسپانیا گفت: اونامونو یکی از بزرگترین فیلسوفان و نویسندگان اسپانیا است که قبل از رویداد جنگ داخلی اسپانیا زندگی می کرده است، که در حال و هوای فضای پیش از جنگ درگیرِ ادبیات و فلسفه اگزیستانسیالیسم و فلسفه های وجودی بوده است؛ به همین دلیل شناخت ادبیات و فلسفه دوران پس از جنگ تنها در پرتو شناخت آثار ادبی و فلسفی بزرگانی هم چون اونامونو امکان پذیر است.
در ادامه نجمه شبیری ابتدا به معرفی شخصیت و زندگی اونامونو پرداخت و گفت: اونامونو در بخش قدیمی شهر بیلبائو، استان بیسکای، در سال ۱۸۶۴ به دنیا امد . پسر فلیکس د اونامونو و سالومه خوگو بود. او در جوانی به زبان باسک علاقهمند بود و برای به دست آوردن شغل آموزگاری در کانون بیلبائو تلاش بسیار زیادی کرد. پدرش را در دورانِ کودکی خود از دست داد و در یک محیطِ زنان همراه با مادر، مادربزرگ و خواهرِ مادرش زندگی کرد. اونامونو در این خانواده لبخند و شادی کودکی را تجربه نمیکند و مادرش برای مرگ پدر یک عمر مشکی میپوشد. اونامونو مانند بسیاری از نویسندگان با کتابخانه شخصی پدرش آشنا میشود و در دامان مادری فرهیخته بزرگ میشود. او به همین دلیل عواطفی قوی دارد و در آثارش به ویژه در شعرهایی که مینویسد خیلی معقولانه به موضوعات نگاه میکند. او در دوره انقلاب فرهنگی و سیاسی اسپانیا رئیس دانشگاه سالامانکا بوده است. اونامونو در سال ۱۹۲۴ توسط دولت برکنار شد که اعتراض شدید روشنفکران اسپانیا را سبب شد. او تا سال ۱۹۳۰ در تبعید در جزیره فوئرته ونتورا به سر میبرد تا این که به فرانسه فرار کرد. وی بعد از سقوط دیکتاتوری میگل پریمو د ریورا به اسپانیا برگشت و مقام خود را در دانشگاه بازپس گرفت. گفته میشود روزی که وی بعد از تبعید خود به دانشگاه بازگشت سخنرانی خود را اینگونه آغاز کرد: همچنانکه دیروز داشتیم میگفتیم… مانند فری لوئیس د لئون که چهار قرن پیش از وی گفته بود گویا این که او اصلاً غایب نبوده است. بعد از سقوط دیکتاتوری ریورا مردم اسپانیا دومین جمهوری خود را تجربه کردند. کوششی برای این که کنترل کشور خود را توسط دموکراسی بدست بگیرند هر چند این کوشش زیاد عمر نکرد. در این مدت اونامونو کاندیدای یک حزب روشنفکرانه به نام ال سرویسیو د لا ریپوپلیکا بود.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از صحبت های خود با اشاره به تضاد دینی اونامونو گفت: تضاد او با دین چیزی شبیه به تضاد حافظ است. او حتی در مقابل این موضوع که کشیش محله نام او را انتخاب میکند مدام شکوایه دارد. ولی تا پایان عمر این تضاد در او وجود دارد ولی با این حال تا پاین عمر خود فردی معتقد و دیندار است.
وی در بخش دیگری از صحبت های خود به یکی از آثار اونامونو با عنوان «خاله تولا» اشاره کرد و گفت: در «خاله تولا» او زنی را به تصویر میکشد که به شدت مقید است و نجابت دارد. داستان این کتاب داستان دو خواهری است که عاشق مردی میشوند اما هر کدام نمیخواهند مانع دیگری شوند و گاهی این نجابت آنها خواننده را آشفته و پریشان میکند. در کتاب اونامونو خواهر زن شخصیت مرد داستان پس از مرگ خواهرش پنج فرزند او را بزرگ میکند اما حاضر با ازدواج با شوهر خواهرش نمیشود. به گمانم اونامونو ۲۰ ساله با اونامونای ۷۰ ساله فرق ندارد و او مدام خود را در آثارش تکرار میکند.
نجمه شبیری در ادامه صحبت های خود با اشاره به نگرانی های فلسفی اونامونو گفت: زندگی اونامونو سرشار از نگرانی فلسفی است. یکی از فیلسوفان در مورد آثار او میگوید: «در آثار اونامونو اعتراض و آمیزش با انکار موج میزند و جهشهایی از نومیدی به سوی امید وجود دارد.» در واقع این همان جنبه اگزیستانسیالیستی این نویسنده، شاعر و فیلسوف اسپانیایی است. این نویسنده به آنچه انجام میدهد کاملاً احاطه دارد. درست است که اونامونو شاعر خوبی نبود اما او را میتوان جزو شاعران متعهد قرن نوزدهم اسپانیا برشمرد. اونامونو سلطان تضاد است و در عین بیایمانی ایمان دارد. در آثار او تنهایی موج میزند و او در جایی میگوید: «اینجا زندگی تنهایی است، تنها زندگی میکنی و تنها گِلها و خاکها را روی خود احساس خواهی کرد.» گرچه در همه اتاقهای اونامونو صلیب وجود داشت اما همواره در مورد مرگ منکر حقایق هستی میشد و از مرگ میگریخت. او به تعبیری به وجود خدا ظنین است. البته ظن او مانند ظن حافظ است که در عین حال باور به وجود خداست.
وی در بخش پایانی صحبت های خود گفت: آثار اونامونو یک میکروب تردید و ناآرامی را در خودش دارد که آن را به همه منتقل میکند. آبشخور فکری اونا مونو آبشخور شوپنهاور است. تضاد ایمان و بیایمانی در آثار اونامونو بسیار دیده میشود. او با گذشت زمان مشکل دارد و میگوید که چرا باید پله پله به مرگ نزدیکتر شویم؟