دل من گرفته زین جا / یادداشتی از مدرس مکتب خانه میرزا عبدالله

اشاره : بعد از گذشت یک سال و نیم از درگذشت استاد تمام موسیقی ایران ، استاد محمدرضا لطفی و بعد از یک سال و نیم انتظار مردم هنردوست ایران و گرگان ( محل خاکسپاری این استاد بزرگ ) برای بنای باغ مزاری درخور و شایسته ی محمدرضا لطفی و شایسته ی هنر و فرهنگ و موسیقی سنتی ایران ، این روزها خبر می رسد که به جای باغ مزار و یا هر بنا و سازه ی فرهنگی و هنری در جوار مزار استاد ، یک ساختمان تجاری در حال ساخت است.

امیر حسین رائی که از مدرسین مکتب خانه میرزا عبدالله است ، در باب این موضوع یادداشــــتی نوشته و برای هفت گاه ارســــــــال کرده است . این یادداشت را در ادامه می خوانید :

 

مجتبی راعی - محمدرضا لطفی

امروزه در اغلب نقاط جهان ، به دلیل نفوذ مرموز پدیده جهانی شدن ، متولیان فرهنگی و هنری سعی می کنند… با برجسته سازی کوچکترین عناصر فردی و محیطی به عنوان مفاخر ملی و میراث فرهنگی ، به نوعی برای خود هویتی مستقل تعریف نمایند . مقوله ی بی مرزی فرهنگی و التقاط الگوهای فکری بدون توجه به  الزامات  اقلیمی و فرهنگی خاص هر کشور باعث نوعی هرج و مرج اجتماعی شده است  به طوری که امروز در کشور خودمان شاهد طیف ناهمگونی از سلیقه های هنری ، به ویژه در زمینه موسیقی هستیم .

جدای اعتقاد به آزادی فعالیت انواع مختلف موسیقی در عرصه های هنری تعریف شده ، اما کفه ی این آزادی عمل چه در صدا و سیما ، و چه در سالن های مختلف به طور نگران کننده ای به نفع انواع موسیقی مصرفی و تاریخ مصرف دار ، سنگینی می کند . در صدا و سیما به غیر از برخی استثناء ها که بیشتر برای مخاطب حکم توفیق اجباری را دارد ، کمتر می توان شاهد عرض اندام موسیقی هنری و دستگاهی بود . تازه این حضور کم رنگ نیز به دلیل حرمت نمایش فیزیک ساز و سلیقه ای برخورد کردن مسئولان رسانه در انتخاب موضوعات ، باعث تنزل چند باره ی موسیقی می شود.و البته این همه ی ماجرا نیست . مرور برنامه های صدا و سیما ، واردات انواع سازهای غربی مثل پیانو ، ویولن ، گیتار ، لغو مجوز برگزاری کنسرت های موسیقی هنری و دستگاهی و سنگ اندازی های سازمان های مختلف بر سر راه اجرای این برنامه ها ، نشانه های نگران کننده ای است از تخلیه فرهنگی و هنری که خواسته و ناخواسته در راستای استراتژی جهانی سازی و دهکده ی جهانی است .

غم این غربت زمانی افزون می شود که عرصه بر هنرمندان روی در نقاب خاک کشیده نیز تنگ آید .

استاد فقید محمد رضا لطفی که سابقه ی درخشان چهار دهه فعالیت فرهنگی و هنری را در کارنامه دارد ، از جمله مفاخر ملی است که اگر چه در خانه غریب بود ؛ اما در خانه ی دل هنر دوستان و در سطح جهانی از قرب بالایی برخوردار است . تربیت و پرورش چهار نسل هنری ، تأکید می کنم چهار نسل هنری و نه فقط شاگرد صرف ، چهار نسلی که خود تضمین کننده ی یک سده بقای موسیقی هنری و دستگاهی هستند ؛ در کنار تنظیم و بازسازی آثارقدما ، انتشار چندین شماره از کتاب سال شیدا ، نگارش مقالات گوناگون ، برگزاری کنسرت های مختلف در ایران و جهان ، از جمله فعالیت های استاد لطفی است که هر کشوری آرزوی داشتن چنین افتخاری را دارد .

امروز که او دیگر در میان ما نیست ( اگرچه همیشه در میان است ) ، واضح است که پای مادیات و فردیات در میان نیست . دیگر لازم نیست کسی یا سازمانی برای کنسرت های سالی یکبار داخلی اش به زحمت افتد و دیگر سایه اش بر سر  بعضی دوستان و شاگردان قدیم سنگینی نمی کند . دغدغه اینک ما هویت ملی و صیانت از فرهنگ خودی است . درست است آنچه که شرافت و اصالت دارد ، اندیشه و عمل صالح است و آنچه حیات پویا و جاودان دارد باقیات صالحات است ؛ اما احترام به یادمان ها نیز از اصول فرهنگی و اعتقادی ما است .

پیکر استاد فقید پس از تشییع از مقابل تالار وحدت تهران برای به خاک سپاری به شهر گرگان و زادگاه مادری اش منتقل شد و بعد از بدرقه ی تاریخی مردم هنردوست و فرهنگی گرگان در محله سبزه مشهد این شهر ، به خاک سپرده شد . از همان نخستین روزها شنیدیم که محوطه ی اطراف مزار ، با همکاری و مساعدت سازمان فرهنگی هنری شهر گرگان قرار است با هدف توسعه اماکن فرهنگی و هنری و رونق فرهنگی بخشیدن به محله

به صورت باغ مزار توسعه و عمران یابد ؛ که در نوع خود قابل تقدیر است .

اما متأسفانه اخیرا مطلع شدیم که در زمین های مشرف به مزار ، عملیات ساخت و ساز و احداث مجتمع تجاری در حال انجام است . آنچه مسلم است این نکته است که کسی یا گروهی با رونق اقتصادی در کشور و به ویژه استان گلستان ، مخالفت و مشکلی ندارد . اشتغال زایی و رونق فضای کسب و کار از جمله آثار مثبت راه اندازی چنین واحدهایی است . آنچه که در اینجا ایجاد تضاد و مشکل می کند ، تزاحم و ناسازگاری دو فضای ناهمگون تجاری و فرهنگی است . همان طور که ذکر شد امروز کشورهای دنیا به دنبال مصادیق هویت ساز هستند ، به طوری که به موازات توسعه اقتصادی ، نیازهای فرهنگی را از سبد خانوارها خذف نمی کنند .

حالا که یک شهر تاریخی و مردم هنرشناسش و خیل هنردوستان در ایران دل به باغ مزاز لطفی بسته و خوش داشته اند ، حالا که دیرزمانی است یکی از بوستانهای تهران به مرکز تجارت و استعمال آزاد موادمخدر تغییر کاربری داده است ؛ چرا از استقبال سالم و سبز مردم گرگان حمایت نکنیم و این ناسازواری دو مکان تجاری و فرهنگی را مانع نشویم؟

اکنون یک سال و نیم از وعده ی احداث باغ مزار می گذرد و نه تنها اقدامی در این راستا صورت نگرفته است بلکه بیم آن می رود خود مزار در ازدحام آهن و فولاد محو شود.

نویسنده : امیرحسین رائی

مطالب مرتبط

۳ دیدگاه‌

  1. سبزواری گفت:

    کاش وعده ی احداث باغ مزار عملی شود .
    شهرداری که این همه زحمت می کشد و در حال ساخت و ساز جاده و پل است بهتر است ساخت مقبره ی استاد لطفی را به هنرمندان و معماران بسپارد

  2. شهرام گفت:

    ممنون از استاد راعی عزیز به خاطر یادداشت خوب شان .

  3. کامیار رضایی گفت:

    تجاری ؟؟؟ مجتمع تجاری دیگه چرا ؟؟؟؟؟

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج − 4 =