یادداشتی بر فیلم “همه چیز برای فروش” ساخته امیر ثقفی
” همه چیز برای فروش ” ارکان اولیۀ قصه را هم ندارد ! پس دیگر شاید نوشتنِ حتی یادداشتی بر آن عملی است نادرست ! اما خب در این شرایط باید… نوشت برای اینکه وقتی می گویم ” همه چیز برای فروش ” اساساً سینما نیست ، دلایلش معلوم شود و شاید سینما از غیر سینما بازشناخته شود .
” همه چیز برای فروش ” یک نمایشگاه عکاسی بد است ! یعنی یک سری عکس است و این پذیرفتنی است اما در همین عکس بودن هم بد است ! چرا که تقلید است ، بی هدف است ، فقط خاص و گاهاً قشنگ است !
” همه چیز برای فروش ” عکس است و سینما نیست چرا که اساساً قصه ندارد ! فاقد زمان و مکان است و آغاز و پایان و اوج و فرود ندارد . فیلم نامه ای در کار نیست . اتفاق است و مشتی بزن بزنِ بی معنای لوسِ کپی شده! و این بی معنا بودن نه فقط در بزن بزن ها ، بلکه در همۀ نماهای فیلم جریان دارد و تو به عنوان مخاطب مدام باید بپرسی “چرا” : چرا این آدم ها ؟! چرا این آدم ها در این مکان ؟! چرا این مکان ها ؟ چرا این یکی آمد و آن یکی رفت ؟! و این سوال ها ، سوال هایی نیست که فیلم به آنها پاسخ دهد و یا اساساً به دنبال پاسخ دهی باشد و نویسنده و پیرو آن کارگردان به این سوال ها قائل نبوده و نیستند ! آن ها بیشتر درگیر این بوده اند که اثبات کنند ما هم می توانیم !
می توانیم فیلمی بسازیم که مخاطب آن را حداقل برداشتی از سینمای اروپای شرقی و روسیه و چه و چه (به ادعای خود کارگردان ) بداند و یا در سطحی بسیار خوش بینانه تر آن را معادل این سینما بدانند و همۀ امید مخاطبین برای آیندۀ سینما ایران بشود امیر ثقفی ها و امثال او .
پس ” همه چیز برای فروش ” هیچ چیز برای ارائه ندارد . چرا که فیلم نامه ای در کار نیست، پس بهترین فیلمبرداری و دکوپاژهای آن چنانی و بازی و موسیقی به جا و خوب و همه اینها وقتی برای هیچ است بی ارزش خواهد بود .
” همه چیز برای فروش ” یک بچه بازی است . بچه ای که کت و شلوارش اندازه اش نیست و با این کت و شلوار بزرگ تر از خودش خواسته ادای بزرگترها را در آورد.