کدام نسل موسیقــــــی ، بعد از انقــــلاب مــوفق بودند ؟ / به جــــای سر مقاله

سی امین جشنواره بین المللی موسیقی فجر با همه محاسن و معایبش به پایان رسید ، محاسنی که اگر بیشتر شوند و دائمی و معایبی که اگر کم شوند و به مرور حذف ، می توان به فردای موسیقی ایران زمین امید داشت . فردایی که بی شک چشم دارد به همین جوانان حاضر در سی امین جشنواره موسیقی فجر و به همین بزرگانی که مدیران و مجریان این جشنواره بودند و البته ، بزرگانی که نبودند .
نوشته زیر به قلم ژازه مشکات با عنوان ”  کدام نســــل موسیقـــی ، بعد از انقلاب موفق بودند؟ ” اواسط دی ماه در روزنامه ” هفت صبح ” منتشر شده است و ما در پایان این دوره از جشنواره بازنشر آن را در وب سایت هفت گاه فرصتی مغتنم دانستیم تا خودمان و مخاطبین فهیم هفت گاه و البته اهالی کوچک و بزرگ موسیقی نگاه دوباره داشته باشیم بر آنچه بر موسیقی مان گذشته است و فردایی که در پیش دارد …

nahaei copy

دهه ۶۰ ؛ دوران اوج و تکرار ناشدنی موسیقی سنتی ایران

موسیقی در دهه ۶۰ حرکت بسیار آرامی داشت. مجموعه ای از سرودهای انقلابی عموما با صدای گلریز که چندتایی از آنها انصافا خوب از آب درآمده بودند مثل سرود او برای شهادت آیت الله مطهری و شهید رجایی و باهنر .

نوحه های حماسی آهنگران اما جلوه مضاعفی داشت . این خوش صدای خوزستانی از دنیای گمنامی ناگهان به چهره ای محبوب برای مردم بدل شده بود . حسین علیزاده نیز که جوان جویای نام و تحصیلکرده ای بود با ” سواران دشت امید ” و ” نینوا ” به خانه دوستداران موسیقی خاص راه یافت ، اگرچه ” نینوا ” یک اثر شخصی از علیزاده بود اما به شکل غریبی موسیقی ارکسترال را به ترجمانی برای جنگ ایران بدل ساخت ؛ آمیزه ای از حماسه و امید و دریغ .

در سال ۶۲ و در حالی که موسیقی سنتی در محاق کامل قرار داشت ، محمدرضا شجریان و پرویز مشکاتیان آلبوم ” بیداد ” را بیرون دادند که گویی ترجمان دهه ۶۰ ایران بود.

بلافاصله پس از این آلبوم غمگین و موفق، ” مرکب خوانی نوا ” و ” آستان جانان ” منتشر شدند که هر دو آثاری فوق العاده ارزشمند بودند. هم زمان با این دستاوردهای شجریان، شهرام ناظری با ته لهجه کردی خود طلایه دار نوعی موسیقی عرفانی جوان پسند شد. او جا پای خود را با خواندن در گروه چاوش و در کنار لطفی و شجریان بین سال های ۵۷ تا ۶۰ محکم کرده بود و در ابتدای دهه ۶۰ وارد بازار موسیقی شد.

در فقدان کامل موسیقی پاپ مجاز و در حالی که لس آنجلسی ها تازه به تکاپو افتاده بودند و در جولان کاست های سی اچ اف از مدرن تاکینگ و کریس دی برگ، این کاست های عرفانی شهرام ناظری و جلال ذوالفنون نوعی ورسیون جوان پسند از موسیقــــــــی سنتی ایران عرضه می کرد.

” صدای سخن عشق ” ، ” بشنو از نی ” ، ” گل صدبرگ ” ، ” آتشی در نیستان ” و ” بی قرار “، مجموعه های زنجیره ای از آلبوم های پرطرفدار او در نیمه اول دهه ۶۰ بودند. کاست هایی که عموما از آلبوم های شجریان پرفروش تر بودند؛ به خصوص گل صد برگ که سال ۶۱ بیرون آمده بود…

در این سال ها به جز کارهای علیزاده، ناظری و شجریان و البته فعالیت جالب برادران و خواهران کامکار که عموما در حوزه موسیقی کردی بود، زیباترین ترانه را تلویزیون عرضه کرد ؛ بر مبنای شعری از حمید سبزواری و دکلمه علی معلم دامغانی و صدای یک خواننده جوان به نام حسام الدین سراج ؛ جانان من برخیز و بر جولان برانیم… ترانه فوق العاده گوش نواز و با یک اجرای عالی که هنوز هم جذابیت های خاص خود را دارد.

در این سال ها مقررات در مورد موسیقی پاپ به شدت سختگیرانه است. محمد نوری ، فرهاد ، فریدون فروغی و مازیار تمام چهره های خوشنام و معتبر موسیقی پاپ که در کشور مانده اند، اجازه فعالیت ندارند .

بعد از فتوای تاریخی امام در مورد موسیقی ، چهره های موسیقی پاپ کمی فرصت حضور پیدا کردند. محمد نوری با آلبوم ” در شب سرد زمستانی ” بر مبنای اشعار نیما و موسیقی فریبرز لاچینی و دکلمه احمدرضا احمدی، برای دوستداران موسیقی پاپ مثل آب حیات بود.

یک سال بعد فرهاد مهراد ، چهره نابغه و مظلوم موسیقی پاپ ایران بالاخره توانست آلبوم «خواب در بیداری» خود را منتشر کند اما هنوز اجازه کنسرت نداشت . در همین سال ها مشتاقان موسیقی غیرسنتی یک فرصت خاص دیگر پیدا کردند؛ آلبوم ” در گلستانه ” ، کار ارکسترال هوشنگ کامکار بر مبنای اشعار سهراب سپهری و با صدای نافذ شهرام ناظری… شهرام ناظری آلبوم خوب ” شورانگیز ” را نیز در سال ۶۷ با حسین علیزاده بیرون داد تا نشان دهد همچنان در اوج است.

درسال های ۶۷ و ۶۸ یک خواننده کردتبار دیگر یعنی صدیق تعریف هم جلوه گر شد با سه آلبوم ” گلگشت ” و ” شیدایی ” و ” فراق ” که به خصوص آلبوم اول با آهنگسازی و اجرای برادران کامکار اثری نفیس و شنیدنی از آب درآمد.

در همین سال ها آخرین همکاری شجریان و مشکاتیان منتشر شد؛ آلبوم زیبای ” دستان ” که اوج حرکت موسیقی سنتی ایران در سال های پس از انقلاب بود و بعد از آن این همکاری متلاشی شد و شجریان تور کنسرت های بین اللملی خود را آغاز کرد .

دهه ۷۰ : نسل جدید موسیقی دیگری می خواهد

در دهه ۷۰ موسیقی سنتی از تب و تاب و محبوبیت غریب خود فرو افتاده بود . شجریان وقتش را به کنسرت های خارج از کشور می گذراند و شهرام ناظری نیز بداعت و شیرینی خود را از دست داده بود. هر چند در سال های اول دهه ۷۰ آلبوم های ” مهتاب رو ” و ” شیدایی ” آثار پرفروشی از آب درآمدند . برادران کامکار همچنان پرکار بودند اما آثارشان مانند دهه ۶۰ فراگیر نمی شد.

در ابتدای دهه ۷۰ در حالی که صدیق تعریف نتوانسته بود انتظارات را برآورده کند ، یک اصفهانی خجول به نام علیرضا افتخاری جلوه گر شد. او که در دهه ۶۰ چند آلبوم خوب منتشر کرده بود اما هنوز آوازه ای برای خود به هم نزده بود، در دهه هفتاد کم کم صدایش بین مردم جا افتاد . افتخاری با صدایی که یادآور صدای ایرج و تاج اصفهانی بود، برای دوستداران قدیمی بخش بزمی موسیقی سنتی جذابیت خاص خود را داشت…

مهمترین چهره جدید در آواز سنتی ، ایرج بسطامی بود. خواننده اهل بم که صدای قدرتمند و چپ کوکی داشت که می توانست گام های آوازی خاص صدای زنان را نیز اجرا کند، به خصوص در اوج خوانی ها. چند تصنیف او در میان مردم گل کرد به خصوص با تصنیف گل پونه ها اما عمده شهرتش به بعد از مرگ غریبانه او در زلزله بم برمی گردد.

در حوزه موسیقی پاپ دو چهره مشهور یعنی مازیار و فریدون فروغی از دنیا رفتند و مرحوم محمد نوری هم به عرصه آثار فاخر و نه چندان همه گیر خود در زمینه موسیقی پاپ محلی ادامه می داد که تک و توک ترانه های گوشنوازی از آنها بیرون می آمد.

در این سال ها محمدرضا لطفی مهاجرت کرده است، شجریان به کنسرت و پژوهش های موسیقی مشغول است، شهرام ناظری با از دست دادن همکاری اش با عندلیبی و ذوالفنون کم کارتر و کم اثرتر و اشباع شده است و بیشتر درصدد تثبیت اعتبار موسیقایی خود است. از تعریف و حسام الدین سراج نیز اثر مهمی منتشر نمی شود.

آن دوران خوش موسیقی سنتی در دهه ۶۰ بی آنکه رقیب بزرگی روبرویش باشد، خود به خود منقرض شده بود . شاید جامعه در حال توسعه دهه ۷۰ و تجمع روزافزون تعارض های سیاسی و عقیدتی و اقتصادی ، فضا را برای لذت بردن از موسیقی پاپ تنگ کرده بود .

از طرفی انفجار جمعیتی ابتدای دهه ۶۰ و موج نوجوانان و جوانان پرتحرک و غیرقابل کنترل ، نوع دیگری از موسیقی را می طلبید…

قاب تاریخ

در نیمه دوم دهه ۷۰ مهمترین اتفاق موسیقی سنتی، آلبوم ” شب سکوت کویر ” است که در سال ۱۳۷۶ با همکاری شجریان با یک نابغه تازه نفس به نام کیهان کلهر به وجود آمده بود و آلبومی نه چندان پرانرژی از شهرام ناظری با عنوان ” سفر به دیگر سو ” با گروه دستان… شجریان در اواخر دهه هفتاد آلبوم های نسبتا موفق دیگری مثل ” زمستان است ” و ” بی تو به سر نمی شود ” را هم بیرون داد که حاصل همکاری اش با کیهان کلهر و حسین علیزاده بود…

این سال ها دوران رسوخ کاست های ویدئویی وی اچ اس لس آنجلسی ها به خانه های خانواده های طبقه متوسط شهرنشین است… در آخرین سال این دهه ، انتشار آلبومی که حاصل کنسرت حسین علیزاده با علیرضا افتخاری در اواخر دهه ۶۰ بود، توانست یکی از بهترین خاطرات دهه هفتاد را برای عاشقان موسیقی سنتی رقم بزند. افتخاری در میانه دهه ۷۰ نیز با کارهایی مثل ” یاد استاد ” و ” نیلوفرانه ” نشان داده بود که روی ضرباهنگ نوعی از موسیقی مردم پسند سنتی قرار گرفته است.

اما در همین سال ها تلویزیون ایران مجموعه ای از ترانه های ناب و گوش نواز را عرضه کرد مثل ترانه شور عشق از علیرضا افتخاری و ترانه زیبای هر که دلارم دید با صدای جمال منبری و موسیقی محمد سریر… نمونه های تکرار ناشدنی از موسیقی زیبا و فاخر ملی. این دو ترانه در کنار بانگ چاووش حسام الدین سراج و بعدها دو ترانه خوب عیرضا قربانی در شب دهم و مدار صفر درجه اتودهای کم نظیر تلویزیون در ساخت موسیقی های فراگیر سرزنده و قدرتمند بر مبنای اشعاری زیبا و پرمفهوم هستند…

اما در تلویزیون علی لاریجانی به سرعت فقدان موسیقی مناسب نسل جوان و انفجاری میان دهه ۷۰ را کشف کرده بود. رد پای موسیقی پاپ با چهره هایی مثل عباس بهادری و بیژن خاوری و چنگیز حبیبیان در موسیقی تلویزیون پیدا شده بود. مهرداد کاظمی با ترانه ای ساربان توانست تحسین مردم در آن سال ها را برانگیزد اما پس از دوم خرداد ۷۶ این اتفاق سرعت بیشتری گرفت و کار به برگزاری جشنواره موسیقی پاپ نیز کشید.

اولین ترانه یعنی ترانه بارون با صدای خشایار اعتمادی بر مبنای شعری از احمد شاملو حتی با ملاک های امروز هم قدمی انقلابی برای تلویزیون محسوب می شد. بین سال های ۷۷ تا ۸۲ موجی از چهره های موسیقی پاپ وارد این عرصه شدند. با ترانه های محتاطانه عاشقانه و با صداهایی که بیشترشان تداعی کننده صداهایی دیگر در لس آنجلس بودند.

خشایار اعتمادی، محمد اصفهانی، مانی رهنما، علیرضا عصار، حسین زمان، شادمهر عقیلی، قاسم افشار، امیر کریمی، تاجیک، محمدرضا عیوضی، نیما مسیحا، حامی و گروه آریان … این موج تا نیمه اول دهه هشتاد حاکم موسیقی ایران بودند؛ با آلبوم های پرفروش و کنسرت های سولد اوت شده … اما این موج هم فروکش کرد. شاید به خاطر سختگیری ها شاید هم به خاطر سبقت ذائقه جوانان نسل بعد از سلیقه موسیقی پاپ ایرانی.

نسل هشتاد ، خوش شانس های موسیقی پاپ

در دهه هشتاد نسل چهارم پس از انقلاب، ماهواره و اینترنت چنان سرسامی ایجاد کرده بودند که آهنگسازان و چهره های موفق موسیقی حتی امتیازات پیشین خود را نیز از یاد بردند و حیرت زده و با دهان باز سعی می کردند در محدوده خطوط قرمز، خود را با سلیقه عموم همگام سازند. نتیجه اوت شدن تدریجی حتی چهره های جدید موسیقی پاپ بود. چهره های بعدی موسیقی پاپ ایران از دل فرهنگ غیرقابل کنترل زیرزمینی بیرون آمدند؛ آنقدر زیرزمینی که حتی لس آنجلسی ها هم از این کاروان عقب ماندند.

موج موسیقی زیرزمینی در دوران وزارت صفار هرندی اوج گرفت و به سیلی غیرقابل کنترل بدل شد. ماجرا را زدبازی شــــــروع کرده بود اما به دنبالش نام های کم مایه تری وران شدند. ساسی مانکن ، حسین تهی ، امیر تتلو و … اینان از استودیوهای زیرزمینی و با استفاده از تکنولوژی های جدید رسانه ای به تاخت و تاز پرداختند.

موسیقی راک نیز دوستداران جدی تر خودرا پیدا کرده بود. گروه هایی مثل اوهام که کار خود را در اواخر دهه هفتاد شروع کرده بودند، سعی کردندتجربه هایی با تلفیق موسیقی راک با اشعار سنتی انجام دهند اما آنها هم به جایی نرسیدند و مجبور به مهاجرت شدند…

در این میان یک استعداد مسلم موسیقی راک در سکوت و بی اعتنایی محافل موسیقی ظاهر شد. رضا یزدانی که حالا طی سیزده سال فعالیت مدام خود به شاخص در ارزیابی موسیقی پاپ و راک ایران بدل شده است. گاه تکراری، گاه یکنواخت اما همیشه سلامت و قدرتمند و پویا.

در حوزه موسیقی سنتی، همایون شجریان و سالار عقیلی به کالبد نیمه جان و بی ستاره این موسیقی زندگی دوباره ای بخشیدند و پس از سال ها به این حوزه موسیقی، قهرمان های جدیدی عرضه کردند که برخلاف حوزه پاپ و راک و رپ، از تایید مسئولان نیز برخوردار بودند. علیرضا قربانی هم با همکاری هایی که با فرهاد فخرالدینی در قالب ارکستر ملی و همچنین همکاری هایش با فردین خلعتبری داشت، به لطف تیتراژهای تلویزیونی به خوبی جای خود را در دل های مردم باز کرد.

اما برنده های اصلی دوران جدید، چهره های مستعد و البته زرنگی بودند که از دل موسیقی زیرزمینی بیرون آمدند و توانستند خودشان را با الزامات دورن جدید وفق دهند. آنها ناگهان با سر به درون شهرت و محبوبیت و ثروت شیرجه زدند. چهره های مستعدی که به نسبت امکانات و شهرتشان تعداد ترانه های ممتاز بسیار کمی را عرضه کردند. چهره هایی که در قالب سلبریتی های مدرن فرو رفتند و کلوپ های متعددی از طرفداران و هواداران را برای خود ایجاد کردند. چهره هایی که گاه در سال تا ۳۰ کنسرت پر از تماشاگر آن هم در ایران امروز برگزار می کنند و درآمد سالیانه شان پوزخندی به درآمدهای گلزار و مهناز افشار و شاکردوست می زند: بنیامین، سیروان، رضا صادقی، محسن یگانه، مازیار فلاحی و البته مهمتر از همه محسن چاوشی…

مهمترین اتفاق موسیقایی این سال های اخیر در کنار رشد مداوم و مستمر موسیقی پاپ زیرزمینی و رپ خوان هایی که مثل قارچ از هر گوشه ای بیرون می آیند و در کانال های ماهواره ای جولان می دهند و گروه های راک که در اسنوبیسم و خودشیفتگی خاص خود غوطه ورند، موج موسیقی تلفیقی و گوش نوازی است که در ابتدای دهه ۸۰ توسط گروه رومی شروع شد و بعدها توسط گروه مستعد و بدفرجام دنگ شو و گروه کمی سر در گم پالت و بالاخره بچه های مستعد چارتار ادامه یافته است و آنها توانسته اند بدون درگیری با خطوط قرمز ، محبوبیت مردمی و اعتبار هنری را توأمان کسب کنند…

موسیقی امروز ایران کشکولی است پر از تناقض . در سایه روشن مجاز و غیرمجاز، عرف و غیر عرف و الزامات بازار و صدای اعتراض . موسیقی امروز ایران مجموعه ای عجیب و گسترده است. در تقاطع سرمایه و استعداد و تهیه کننده ها و کنسرت گذارهای گردن کلفت و ژست های اپوزیسیونی وگاه گداری ترانه های گوش نواز و دل انگیز.

این پدیده عجیب مختصات خود را در تشییع جنازه مرحوم مرتضی پاشایی به خوبی نشان داد. موسیقی امروز ایران همان ترانه فرهاد است: با صدایِ بی صدا…

مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 4 =