بیماری ، سرایت از تئاتر به سینما یا بر عکس / یادداشتی درباب تئاتر و سینمای ما
یادداشتی درباب تئاتر و سینمای ما که این روز ها سخت بیمارند
ما با دو فرضیه مواجه هستیم :
تئاتر ما بیمار است .
سینمای ما بیمار است .
برای اثبات این دو فرضیه و رسیدن به یک قضیه ، نیازی به استدلالات پیچیده و طولانی نداریم . بیماری این دو هنر در سرزمین ما ، با چشم غیر مسلح نیز قابل رویت است…و نه تنها مخاطبین خاص و اهالی تئاتر و سینما بلکه مخاطبین عام نیز این بیماری را درک می کنند و نتیجتاً از آن دوری می کنند و سینما و تئاتر ما همیشه با معضل کمبود مخاطب و تماشاچی مواجه بوده و هست .
اما سوال اینجا است که در شروع ، در آن نقطه آغازین ، کدامیک دیگری را بیمار کرد ؟!
پاسخ در شرایط عادی این است که تئاتر هنر مادر است ، مادری برای سایر هنرها و بی شک مادر سینما و بیماری از مادر به فرزند منتقل می شود و اگر مادر سالم باشد ، پابرجا و برقرار باشد ، فرزند نیز سالم است . اما اوضاع تئاتر و سینمای ما را باید جدا از این حکم کلی بررسی کرد .
تئاتر ما در گذر از نمایش های روحوضی و بعدها نمایش های لاله زاری و آتراکسیون به تئاتر کلاسیک و مدرن اروپا و غرب ، روزگاری دشوار را طی کرد . جذب مخاطب نمایش های لاله زاری به اجراهایی از مولیر و شکسپیر و امثالهم راهی دشوار بود که طی کردن آن مرد راه می خواست و البته بودند مردانی که این راه را آغاز کردند ، از نوشین و رنجبر گرفته تا سمندریان و پری صابری . در این سال ها که اینان در تلاش برای بهبود تئاتر کشور بودند و سعی میکردند برای وارد کردن ” تئاتر ” به معنای واقعی آن به ایران ، فرزند از مادر پیشی گرفت و سینما با جذب مخاطبی آنچنانی ، پیرو مادر واقعی خود یعنی تئاتر آتراکسیون و لاله زاری بود و هنوز اثرات درمان تئاتر به سینما نفوذ نکرده بود که …
… که انقلاب شد .
و تئاتر تعطیل شد !
و سینما زودتر از تئاتر به فعالیت بازگشت و با درمانی ظاهری ، با چند قرص مسکن ، راه خود را عوض کرد و اهالی آن با تغییر در سوژه ، خیال کردند که سینما را درمان کرده اند و از خطر ابتذال نجات داده اند . اما چون تئاتر تعطیل بود ، درمان ها سطحی باقی ماند و فرزند به دور از مادر ، معیوب و عقب افتاده رشد کرد و رشد کرد و رشد کرد …
تئاتر با چند سال تاخیر بعد از سینما ، فعالیت خود را از سر گرفت ، مادری که از فرزند جدا مانده است و همچنان هم عقب تر از آن حرکت می کرد ، چرا که عده ای از اهلی آن مهاجرت کردند و عده ای از سر کهولت سن مردند و عده ای در بازگشت به صحنه دچار تردید بودند و این گونه است که تئاتر کم رونق ، کار خود را شروع می کند و ظاهرا گرچه چند سال ، اما در واقع سالها از سینما عقب می افتد .
سینما با تمسک به بدنه جامعه وگفتن قصه های آنان جلو می رود و گاهی هم دچار تب روشنفکری می شود و پیشتاز همه عرصه های هنری می شود و هنرمند تنها در آرتیست سینما بودن تعریف می شود و آمال و آرزوی جوانان می شود هنرمند سینما شدن .
و تئاتر در این سال ها در گوشه چهار راه ولیعصر نبض اش گرچه ضعیف ، اما می زند و گرچه صف های طولانی دارد ، اما در قیاس با سینما و در قیاس با تئاتر قبل از انقلاب ، کم رونق است و تکیده .
سینما اما زرد و زردتر می شود و ضعیف و ضعیف تر و صف ها خالی و خالی تر . چرا ؟! نوزادی که از سینه مادر جدا مانده و لاجرم ضعیف می شود و می میرد . و سینماگران در این سالها باید راهی پیدا می کردند برای نجات از بحران …
تئاتر نیز در این سال ها ، هم چنان به ریشه هایش متصل است اما به مخاطب نه !
پس سال های میانی دهه ۰۸ :
سینما به واسطه دوری از تئاتر ، ضعیف شده است و مردم از سینما فاصله گرفته اند .
تئاتر همچنان به ریشه هایش متصل است اما این ریشه دیگر توانایی جذب مخاطب را ندارند و سالن های تئاتر هر روز خلوت تر می شوند .
سینماگران برای نجات از بحران ستاره سازی می کنند و مبتذل می شوند و به طنزهای سخیف روی می آورند !!!
اهالی تئاتر هم شروع می کنند به استفاده از بازیگران سینما در تئاتر و جذب مخاطبین سینما به تئاتر و هر روز دور شدن از ریشه ها و از اصل .
و البته هر دو بیمار تر می شوند .
و امروز اواسط دهه ۰۹ ، سینما کم رونق است و بیمار ، اما فروش های یک میلیاردی فیلم ها با بلیت های ۰۰۰۸ تومانی ، تولید در سینما را متوقف نکرده است و به هر حال به علت ارزان بودن سینما در قیاس با سایر تفریحات ، هنوز مردم به سالن های سینما می روند ، هر چند اندک ! سینمای این روزها اما به جای همان ستاره سازی حداقلی ، همان ستاره های قدیمی اش را هم به تئاتر می فرستد .
و تئاتر این روزها ، با افزایش سالن های نمایش در قالب سالن های خصوصی و ورود نسل جوان به تئاتر که خود مخاطبین زیادی را جذب تئاتر می کنند ، مخاطب بیشتری نسبت به گذشته دارد . تحصیل کردگان و جوانان تئاتری ، یک یا دو نمایش بازی می کنند تا دیده شوند و وارد سینما گردنند و بازیگران سینما نیز یک یا دو تئاتر بازی می کنند تا خود را اصطلاحا بازیابی کنند و مثلا توانایی خود را به دیگران ثابت کنند و این گونه تئاتر جدا مانده از ریشه ی امروز روز ما را بیمار و بیمارتر می کنند .
تئاتر ما بیمار است ، از ریشه هایش بی بهره مانده است و درختی پر شاخ و برگ را می ماند که از ریشه هایش جدا شده ، که اگر به این بیماری توجه نشـــود ، بی شـــــک این درخت می خشکد .
سینما اما در ایران خود را مستقل از تئاتر می انگارد ، فرزندی است سرکش و خودسر که فقط گاهی تبدیل می شود به طفیلی تئاتر و در واقع بر شاخه های ضعیف و بی برگ و بر آن می افزاید و آن را ضعیف تر از قبل می کند .
بی شک بیماری سینما ریشه در بیماری تئاتر دارد ، اما سینمای بیمار ما ، با این شرایط و رویکرد ، تئاترمان را بیمارتر می کند و خون این مادر را می مکد تا برای خود اعتباری دست و پا کند . بازیگران و کارگردانان سینما برای تجدید قوا و برای دیده شدن توسط آن قشری که تئاتر می بینند و با سینما بیگانه اند ، به میان تئـــــاتری های جـــــوان و پر تعداد می آیند و بازار خود را گرم می کنند و صلاحیت خود را تایید و این گونه به سیــــنما باز می گردند و دستمزدشان افزایش می یابد ، چرا که دیگر دارای اعتبار تئاتری بودن شده اند .
پس :
سینمای ما بیمار است ، چرا که سوژه زده است و نفــــتی ، ضعف فیلـــــمنامه در آن بیداد می کند ، ستاره های کوچک می سازد و ستاره دارد اما سوپر استار نه و فرزند ناخلف مادر خود یعنی تئاتر است ، سرکش و یاغی و به وقت نیاز طفیلی و سربار !
تئاتر ما نیز بیمار است چرا که از ریشه هایش فاصله گرفته است و به اسم جوان محوری و جوان گرایی ، تبدیل شده است به درختی پر شاخ و برگ با ریشه هایی ضعیف ، ریشه هایی به حاشیه رانده شده . تئاتری که به هر سبک و موضوعی ، بی هیچ شناختی ، فقط سرک می کشد و دغدغه هایش از مخاطبینش و جامعه کیلومترها فاصله دارد .
و در این میان سینما چون صنعت است و متکی به نفت و پول ساز و بسیاری ( !! ) به پول سازی آن چشم دوخته اند ، به هر چیزی آویزان می شود و به هر چیزی چنگ می اندازد و حتی آن را به ورطه نابودی می کشد تا خود بالا بماند و درآمدزایی کند ، حتی به مادر خود ! اما این ماندگار نخواهد بود و همچنانکه متاسفانه در خوشبینانه ترین حالت ، فقط ۸ درصد از مردم به سینما می روند .
نویسنده میهمان – الهام صادقی
merc az neveshteye khubetun. vaqean agahi bakhsh bud
واقعا فقط هشت درصد؟ خیلی ناامید کنندست.
این بیماری تو جون سینما و تاتر ریشه دونده و ما پسرفت را به جای پیشرفت قبول کرده ایم.
in bimari darman nemishavad magar inke dast az shoar dadan bardarim va dast be kar shavim.
با داریوش موافقم. تا بحال هزار بار از این یادداشتا و نوشته ها منتشر شده ولی کمترکسی هم اونارو خونده و بهشون عمل کرده. انگار کسی دلش به حال هنر این مملکت نمی سوزه.
تیاتری ها خسته اند و سینمایی ها فقط به دنبال پول. بیچاره هنر!
mohem ine ke in bimari vared shode va mohem nist ke az kodum be kodum serayat karde. bayad be fekr vaksinasion in bimari bashim.
dust aziz age in moshkel rishe yabi nashe ke nemishe be qol shoma un ro vaksine kard. bayad fahmid dard chie va az kojast ke vasash rah hal peida beshe
لایک
الان که با این همه سالن خصوصی ، تعداد تئاتر ها خیلی کم شده. اخیرا جایی خوندم که تقریبا تعداد نمایش های هر سالن نصف شده !
اغلب کار ها هم تماشاگری نداره . یعنی اساسا تئاتر در بین مردم و زندگی شون جریان نداره !!!
حرف حساب زدید .
بلی . متاسفانه !! هر دو بیمارند .
اساسا پای هنر در این مملکت لنگ است !
چه تبلیغاتی هم میشه برای این سینمای نفتی !!!
طرف فیلم ساخته به اصطلاح ارزشی !!! با پول میلیاردی ملت … بعد از اکران هم کسی حق نداره نقد کنه و حرف خلاف نظرش بگه !
خلاصه همه دور هم شادند !
تعریف تئاتر الان با گذشته کاملا تغییر کرده … کارهایی که بزرگان تعریف می کنند از تئاتر واقعی که در گذشته به روی صحنه میرفته ، ابدا شلنگ تخته بازی های امروزی نبوده …
چه حیف !