دکتر اردشیر صالح پور : “زخمه لطفی بر تار ، آن را با یک شعور اجتماعی و مبارزاتی آمیخت .”

اشاره : نوشته زیر ” مصاحبه گونه ” ای است با دکتر اردشیر صالح پور ، مدرس ، نویسنده و کارگردان تئاتر که در ویژه نامه اختصاصی هفت گاه ، به مناسبت اولین ســــالگرد درگذشت اســـتاد محمدرضا لطفی با عنوان ” پس از لطفی… ” منتشر شده است .

برای دریافت ویژه نامه ” پس از لطفی … “ اینجا را کلیک کنید .

اختصاصی هفت گاههفت گاه

آقای لطفی از این باب که تار را در زمان و حال و هوای تازه ای به خدمت گرفتند ، خدمت بزرگی به موسیقی ایرانی کردند . یعنی آن را تا حدودی از اشکال بزمی ، کلاسیک و محفلی اش خارج کرد و مقداری شور انقلابی به آن بخشید . به نظر من این شاید یک خصیصه ، رنگ و وجهه ای ست که به مدد سرپنجه ی لطفی به تار اضافه شد . زخمه ای که محمدرضا لطفی بر تار می زد این بار از آن شکل عارفانه ، بزمی و محفلی خود خارج شده بود و با یک شعور اجتماعی ، سیاسی و مبارزاتی آمیخته شد . آن دوره برای نسلی که مبارزه می کرد و آزادی خواهی داشت ، این زخمه ها یک حال و هوای دیگری ایجاد می کرد . خب ما اساتید مسلمی مثل جلیل شهناز ، هوشنگ ظریف و یا دیگران را داشته ایم ، اما سر پنجه ای که محمدرضا لطفی با آن می نواخت ، توام با یک شرایط و حال و هوای سیاسی و اجتماعی آن دوره بود که رنگ تازه ای ایجاد کرد .
این را باید به حساب شورآفرینی ایشان و رگه ی مبارزاتی او گذاشت . ” تار ” یک رنگ دیگری به خود گرفت و بعد دو گروه ” شیدا ” و ” عارف ” سعی کردند با اعتلاء داشته ها و ارزش های نهفته و نگفته های موسیقی کلاسیک ایرانی ، زبان به قالبی نو بگشایند و تحول تازه ای را در خوانش و اجرا ایجاد کنند . همان تصنیف ” به یاد عارف ” که اجرا شد و یا قطعاتی که به نوعی گروه ” عارف ” و ” شیدا ” اجرا می کردند و همچنین ” چاووش ” . چاووش ها بخشی از موسیقی انقلابی است . البته صراحت لهجه ی انقلاب را ندارد اما حال و هوای تحولی را دارد و نسلی است که به ارزش های سنتی زخمه لطفی بر تار ، آن را با یک شعور اجتماعی و مبارزاتی آمیخت .
موسیقی ایرانی وفادار است . این بار با یک انگاره های تازه و نوگرایانه ای به سراغ موسیقی ایرانی می روند .
کارهای او که در جشن هنر شیراز یا حتی در تلویزیون یا محافل مختلف برگزار می شد و بعد کنسرت هایی که در اوایل انقلاب داشتند ، به خصوص آن کارهایی که آقای ابتهاج شعر آن را می سرود ، آقای شجریان آن را می خواند و آقای لطفی تار آن را می نواخت ، بخشی از خاطرات و مخاطرات آن شور انقلاب است . خصوصا دهه ی ۵۰ تا ۵۷ و یا ۵۸ هم این کنسرت ها و این شور ها وجود داشت . واقعا هم ما آن زمان منتظر ۸ و حتی ۹ بیاید و برای ما مثل یک فصلنامه و یا یک کتاب ، می ماندیم تا یکی از چاووش ها مثل چاووش ۷ بود که باید به شکل موسیقایی می آمد و ما استفاده می کردیم . به نظر من این موسیقی ایرانی بود که هم پا با تحولات اجتماعی و شورآفرینی انقلاب پیش می رفت و آقای لطفی یکی از آن پیشتازان بود . خوشبختانه cast  (گروه) خوبی هم درکنار هم ایجاد شده بود و همه ی نوازندگان گروه ” شیدا ” و  ” عارف ” واقعا نوازندگان چیره دستی بودند .
می گویند در موسیقی باید سه اصل رعایت شود : شعر خوب ، صدای خوب و آهنگ خوب . خوشبختانه این ترکیب و همکاری با کسانی چون لطفی ، شجریان ، ابتهاج و بعد مشکاتیان و دیگران شکل گرفت . هرکدام از این ها دوره ی خوبی است و باید این را تحول و نوآوری دید که نفی کننده ی ارزش های کلاسیک تار نبود بلکه رویکرد نوینی ایجاد شد .
به نظر من در آن دوران خیلی توانست با پایگاه اجتماعی همخوان و همسان باشد و هنوز هم جزء بهترین تصانیف و آهنگ های اوایل انقلاب در حوزه ی موسیقی ایرانی محسوب می شود . بحث من این است که موسیقی دوران انقلاب به دو بخش تقسیم می شد یکی آهنگ های انقلابی بود مثل ” الله الله ” که آقای رویگری خواند و یا سرود های دیگر که این ها شکل خاصی از شور آفرینی انقلاب را داشت . اما به نظر من اگر بخواهیم موسیقی زمان انقلاب را در حوزه ی موسیقی ایرانی و دستگاهی دنبال کنیم باید به همان کارهایی اشاره کنیم که گروه ” شیدا ” و ” عارف ” انجام می داد و آدم های فرهیخته ای مثل شجریان ، ابتهاج و لطفی بودند . در واقع این موسیقی که خلق شد هم پا با انقلاب و رویکرد نوین موسیقی انقلاب ایرانی است و آقای لطفی از این جهت بسیار خاطره انگیز هستند . به هر حال ایشان استادی بوده که با تار زندگی می کرد و تار برایش یک ابزار دوست داشتنی بود . من صدای تار آقای لطفی را بیشتر دوست دارم . چرا که زخمه ای که ایشان به تار می زند ، جنس ، لحن و روش اجرا و سازبندی اش با بقیه ی آثار متفاوت است . به نظر من پایه ی موسیقی ایرانی هم تار است . همانطور که می گوییم پیانو ساز مادر در موسیقی کلاسیک جهان است ، در موسیقی ایرانی ، تار ، ساز پایه است . نغمات دل انگیز تار است. اما همین تاری که آدم از جلیل شهناز یا اساتید دیگر می شنود زمانی که به دست لطفی می افتد زبان دیگری پیدا می کند.
شاید معاصر بودن با روشنفکران ، آزادی خواهان و با اندیشه های نو و جریانات انقلاب است که این رنگ و لهجه را پذیرفته است . بنابراین همیشه برای من تار لطفی یادآور شورآفرینی موسیقی دستگاهی ایرانی در قالب رویکرد تحولات اجتماعی انقلاب است .
موسیقی ایرانی بعد از یک دوره خاموشی که استاد بنان در بین سال های ۵۰ تا ۵۵ به نشانه ی اعتراض دیگر نخواند ، نیازمند تحول و نو آوری بود . این تحول و نو آوری با حضور تحصیل کردگان دانشکده ی موسیقی و برپایی گروه ” شیدا ” و ” عارف ” به وجود آمد و این ابتکار ایجاد شد و تا دوران انقلاب هم خیلی خوب پیش رفت .
کارهای چاووش خیلی خوب بود و بعد یک دوره ای رکود و توقف ایجاد شد . بعدا شجریان و مشکاتیان دوباره با یک رویش جدید کار را آغاز کردند . کارهایی که آقای مشکاتیان انجام داد فوق العاده کار نو و متفاوتی بود و آن خلاء دوری و انزوای لطفی را به نوعی در شکل تازه ای جبران می کرد .
ما نسبتا یک دوره ی رکود داشتیم اما با کارهایی که جدیدا در حال صورت گرفتن است دوباره این موسیقی می تواند حال و هوای خودش را دنبال کند . با حضور همایون شجریان و یا نسل نویی که در حال ایجاد موسیقی است می توانیم شاهد یک تحولاتی باشیم . آنچه که مسلم است هویت ما در گرو همین موسیقی سابقه دار و با ارزش دستگاهی ما است که در هر دوره ای و هر از چندی ستارگانی مثل لطفی و مشکاتیان آمده و تحولی ایجاد کرده اند . اما به نظر من هنوز با فراز و نشیب مواجه است و در حال حاضر این سنت باید به شکل آکادمیک ، کامل و پوینده به سیر خود ادامه دهد .
هویت ما در گرو این موسیقی است و نافی باقی موسیقی های دیگر هم نیست . موسیقی های دیگر ارزش خود را دارند . اما اگر بخواهیم واقعا به موسیقی ایرانی توجه کنیم باید همین سیر تحول و دگرگونی را ایجاد کنیم . بنا نیست که ما همیشه نغمه های قدیمی را تکرار کنیم ، نوآوری و ابتکار باید صورت بگیرد و این تحول زمینه ساز رشد و پویایی و دینامیزم موسیقی است و این موسیقی ایرانی هم باید هم پا با تحولات معاصر رشد کند .
به نظر من هنوز همسانی و پویایی مشاهده نمی شود . تحولات تازه ای در حال صورت گرفتن است اما زمانی که موسیقی ایرانی بتواند گویای حال و هوای این شرایط ایرانی و خلقیات ایرانی معاصر باشد ، می توانیم بگوییم موسیقی ایرانی دارد به پویایی و دینامیک خود ادامه می دهد . و الا بازخوانی و بازسازی ترانه های قدیمی چندان دردی را دوا نمی کند . بد نیست که هر از چندی نگاه و رنسانسی داشته باشیم . موسیقی ایرانی نیازمند تحولاتی هم پا با نیاز های اجتماعی جدید است . به نظر من لطفی و گروهش این کار را در دوره خودشان و با آن شرایط انجام دادند و این ضرورت را احساس کردند . الان باید این اتفاق تداوم پیدا کند .

مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

11 + 10 =